نجوای عاشقانه بردسیری‌ها در گوش «شهید گمنام»

بردسیری‌ها از درخواست عاقبت‌بخیری تا برات کربلا را از شهید خواسته بودند، موضوعاتی که نشان می‌دهد اینجا مردمانی دارد که به خوبی جایگاه شهدا را درک کرده‌اند. نذیر کرمان کرمان – محمدامین فلاح: امروز در جای جای کشور عزیرمان ایران شهرهایی میزبان شهدای گمنام بودند، شهدایی که تشیع آنها همزمان با ایام شهادت مادرمان حضرت […]


بردسیری‌ها از درخواست عاقبت‌بخیری تا برات کربلا را از شهید خواسته بودند، موضوعاتی که نشان می‌دهد اینجا مردمانی دارد که به خوبی جایگاه شهدا را درک کرده‌اند.

نذیر کرمان کرمان – محمدامین فلاح: امروز در جای جای کشور عزیرمان ایران شهرهایی میزبان شهدای گمنام بودند، شهدایی که تشیع آنها همزمان با ایام شهادت مادرمان حضرت فاطمه ی زهرا(س) شده است.

حال و هوای عجیبی که قابل توصیف نیست. انگار از مادرشان خواستند که نامشان پیش او محفوط باشد، آری سربازان سردار دلها هم مانند او مادری بودند.

همه پای کارند تا میزبانی به بهترین شکل انجام شود

خبری‌هایی می‌رسد که بردسیر هم میزبان یکی از این شهدای گمنام خواهد بود، انگار شهر حال‌وهوایش شهدایی شده، شهر را آب‌وجارو و در مسیر اعلام شده برای تشییع، موکب‌هایی برپا کردند. با دل‌هایی بی‌قرار، چشمانی اشک‌بار و بغضی‌هایی در گلو در انتظار شهید گمنام هستند.

نقش‌آفرینی دهه هشتادی‌ها و دهه نودی‌ها

دختران و پسران دهه هشتادی و دهه نودی بی‌تاب‌تر از بقیه سرود می‌خوانند: قول می‌دم مثل حاج قاسم یه جان فدا باشم قول می‌دم مثل سربازای گمنام توی دل تو جا بشم… قول می‌دهیم…

آمده‌ایم که قول بدهیم ما هم ادامه دهنده راه شهدایی باشیم که از جانشان گذشتند تا اسلام و ایران به قله‌های سرافرازی و سربلندی برسد.

حواسمان هست؟

و تلنگری است برای همه ما به خصوص کسانی که مسوؤلیتی هم دارند که حواسمان باشد هرچه که داریم از خون پاک همین شهدا است.

عشق به این شهدا تمامی ندارد کوچک، بزرگ، پیر و جوان با هر تفکری آمده‌اند که بگویند قدردان شهدا هستیم.

شفاعت را از شهدا می‌خواهند 

در لابه‌لای جمعیت خودشان را به پیکر شهید می‌رسانند، درخواست جوانی که رویش هم نمیشد جلو برود توجهم را جلب و فکرم را درگیر کرد، او از شهید شفاعت می‌خواست، گاهی مسائل دنیایی آنقدر غافلمان می‌کند که یادمان می‌رود مقصد غایی و نهایی ما کجاست.

تو هم مثل پسر خودم

صدایی می‌شنوم که می‌گوید نمی‌گذارم احساس غریبی داشته باشی پسرم اینجا شهر خودته، دنبال صدا می‌گردم خانمی است که گرچه راه رفتن برایش مشکل بود اما سعی داشت در بدرقه شهید کم نگذارد.

همه برای بدرقه اینجا هستند

از جلوی مغازه‌ها که رد می‌شویم عده‌ای به احترام شهید بیرون از مغازه‌ها ایستاده‌اند اشک چشمشان گواه دل غم‌بارشان است.

مراسم با مداحی و نواختن در شیپور و طبل‌زنی تمام می‌شود، جمعیت اطراف شهید انگار دلشان نمی‌خواهد میهمانی تمام شود.

صدای مجری می‌آید که اعلام می‌کند پیکر شهید قرار است در مسجد امام حسن عسکری(ع) منطقه بهجرد و مسجد سیدالشهدا(ع) و بعد از آن به آستان مقدس امامزاده سید محمد برده شود، جمعیت بی‌قرار امشب همراه پیکر شهید در مراسم مادر شهدا حضور دارند.

وقت خداحافظی با شهید گمنام در کنار پیکرش، درد دل‌ها و حاجت‌هایی که با خودکار بر روی تابوت نوشته شده بود به چشم می‌خورد و چه زیباست نوشته‌هایی که از دل بر آمده‌اند و بر روی تابوت شهید به زیبایی حک شده‌اند.

از درخواست عاقبت‌بخیری و تا کسی که برات کربلایش را از شهید خواسته بود نشان می‌دهد اینجا مردمانی دارد که به خوبی جایگاه شهدا را درک کرده‌اند.

پایان پیام / ۸۰۰۶۰ / ش





نجوای عاشقانه بردسیری‌ها در گوش «شهید گمنام»

منبع: فــارس
? نجوای عاشقانه بردسیری‌ها در گوش «شهید گمنام»