لزوم حمایت دولت از کارگران فصلی؛ جان کندن برای ۲۵۰ هزار تومان!

کارگران فصلی، کارگرانی که به دستمزد روز چشم امید دوخته‌اند و گرمای حاصل از نشستن پشت وانت بارها را تحمل می‌کنند تا درآمد ناچیز خود را از دست ندهند.  به گزارش خبرنگار سرویس اجتماعی نذیر کرمان، این‌روزها در جنوب کرمان همزمان با فصل برداشت محصولات کشاورزی شاهد کارگران فصلی زیادی هستیم که در گوشه و […]

کارگران فصلی، کارگرانی که به دستمزد روز چشم امید دوخته‌اند و گرمای حاصل از نشستن پشت وانت بارها را تحمل می‌کنند تا درآمد ناچیز خود را از دست ندهند.

 به گزارش خبرنگار سرویس اجتماعی نذیر کرمان، این‌روزها در جنوب کرمان همزمان با فصل برداشت محصولات کشاورزی شاهد کارگران فصلی زیادی هستیم که در گوشه و کنار شهر  به چشم می‌خورند، که از آنها برای برداشت محصولات استفاده می‌کنند.

 
کافی است کمی چشمان‌مان را باز کنیم، در خیابان‌ها پشت وانت‌های در حال حرکت، کارگران بسیاری اعم از زن و مرد را می‌بینیم که گرمای هوا وجودشان را فرا گرفته‌است.
 
کارگرانی که به دستمزد آن روز چشم امید دوخته‌اند، گرمای حاصل از نشستن پشت این خودروها را تحمل می‌کنند تا درآمد ناچیز خود را از دست ندهند.
 
بسیاری از این کارگران زنانی هستند که به دلیل شرایط نابه‌سامان کارگران فصلی، به دست‌مزدهای بسیار اندک رضایت می‌دهند و در شرایطی نامناسب به کار می‌پردازند.
 
مردان و زنانی که به فکر نشاندن لبخند بر روی چهره فرزندان خود هستند و می‌دانند که شب، هنگامی که پس از سپری‌ کردن سختی فراوان به خانه باز می‌گردند، چشم اعضای خانواده به دست آنان است، دستانی که زمختی‌اش برای شادی فرزندان متحمل شده‌ است.
 
در میان این افراد گاهی نوجوانان و جوانانی به چشم می‌خورند که به جای گذراندن روزگار جوانی، در میان کارگران نشسته‌اند و به امید کسب درآمد روزانه هستند، افرادی که شاید تنها نان آور خانه باشند و چشم امید خانواده‌ای به دستان آنان دوخته شده‌باشد.
 
 زنان و مردان روستایی برای تهیه‌ی لقمه نانی هر کاری که از دستشان بربیاید انجام می‌دهند. روستا زن و مرد و کوچک و بزرگ و گرما و سرما نمی‌شناسد. همه باید همیشه کار کنند.
 
 زمستان‌ها که کار در اطراف روستا کم است اهالی به خصوص زن‌ها از سپیده دم تا شامگاه، گاهی تا ۱۰۰ کیلومتر دورتر از خانه هایشان در مزارع گوجه و هندوانه اطراف شهر جازموریان کار می‌کنند. اما تابستان قصه‌اش جدا است. آفتاب جنوب بی‌رحم و سوزان است. باید در یک زمین کشاورزی بدون درخت و سایه مشغول کار باشی تا قدرتش را ببینی. مقهورت می‌کند. 
 
نفس کشیدنت به شماره می‌افتد. زمان از حرکت می‌ایستد و گویا صحرای محشر است و تمام دنیا یک جا حجمش را روی سرت آوار می‌کند.
 
در همین گرمای سوزان، زنان و دخترانی از بامداد تا نیمروز برای لقمه نانی به جان کندن مشغولند. مزارع گوجه و خیار سبز و پیاز، جالیزهای هندوانه و خربزه، نخلستان‌ها و هر آنجا که می‌شود کاری برای کارگر پیدا کرد این زنان و دختران حضور دارند. عرق می‌ریزند و لقمه نانشان را آغشته با هزاران رنج به خانه می‌آورند.
 
جان کندن برای ۲۵۰ هزار تومان!
 
مینی بوس حرکت می کند. زن با صدای بلند به همه سلام می‌کند و روی صندلی می‌نشیند. صندلی ها همه پر هستند از دختر ده ساله تا آن پسر جوان ۱۸ ،۱۹ ساله و حتی خودش که ۴۰ ساله است. همه آنقدر خسته هستند و کم خوابیده‌اند که نایی برای صحبت و خوش و بش ندارند. چند نفر دیگر هم سوار می‌شوند و مینی بوس کم کم از روستا خارج می‌شود. مقصد یکی از مزارع گوجه فرنگی در اطراف روستاهای جازموریان است.
 
مسیر پر خطر است. تقریبا ۴۵دقیقه تا مقصد راه است. اکثر آنها ترجیح می‌دهند این دقایق را بخوابند، اصلا اگر نخواهند هم خوابشان می‌برد. کیسه‌های آذوقه را در بغل می‌گیرند و تا رسیدن به محل کار می‌خوابند. البته مسیر بحدی پر رفت و آمد و پر از چاله چوله است که هر از چند دقیقه‌ای مینی بوس تکان تندی می‌خورد و خوابشان می‌پرد اما باز پلک ها گرم می‌شوند و سنگین روی هم می‌افتند.
 
به مزرعه می‌رسند. ساعت ۶ صبح است. آفتاب طلوع نکرده اما هوا آنقدر روشن است که بتوانند برداشت محصول را شروع کنند. کار شوخی ندارد. از لحظه شروع تا پایان باید بدون وقفه کار کنی. 
 
گوجه‌ها را کنده و در سطل می‌ریزند. سطل‌ها که پر شدند، چند نفر آنها را در سایبانی که وسط مزرعه ساخت شده می‌ریزند و همین روال ادامه دارد. حدود ساعت ده صبح ربع ساعتی وقت استراحت و خوردن صبحانه دارند. کیسه‌های غذا را باز می‌کنند. یکی نان و دارد و دیگری کمی دوغ و خرما و همه دور هم صبحانه را سریع می‌خورند و به سر کار برمی‌گردند.
 
آفتاب داغ و داغ تر می‌شود و کارگرها بدون توجه به دمای هوا همچنان برداشت گوجه را ادامه می‌دهند و شاید توان فکر کردن به هیچ چیز دیگری را هم ندارند. امروز را هم باید مثل روزهای دیگر تمام کنند تا ۲۵۰ هزار تومان را با خود به خانه ببرند. البته در این بین یک اختلاف حقوق نیز وجود دارد مرد‌ها ۳۰۰ و زن‌ها ۲۵۰ حقوق دریافت می‌کنند.
 
راستی با ۲۵۰ هزار تومان چه چیزی می‌توان خرید؟ چند کیلو برنج یا گوشت؟ به جان کندنش زیر این آفتاب می‌ارزد؟
 
لزوم حمایت دولت از کارگران فصلی 
 
کارگران فصلی از جمله آسیب پذیرترین اقشار جامعه هستند که به دلیل عدم وجود قوانین حمایتی دولتی، نداشتن امنیت شغلی، عدم پوشش بیمه‌ی، کار سخت و ساعات طولانی اشتغال در معرض شدیدترین آسیب‌های روحی، جسمی و اجتماعی هستند.

کافی است که مسئولان به دستان پینه بسته این کارگران نگاهی بیندازند و به یاد داشته باشند که آنها نیز مرد خانواده‌ای هستند، کافی است گاهی در بین شادی‌های خود به فکر پیرمردی باشند که در گوشه خیابان، زانو غم بغل گرفته‌ است و چشم امید دارد تا شاید امروز درآمدی هرچند ناچیز بدست آورد.

شهرستان رودبار جنوب در صورتی که بیشترین تولید انواع محصولات کشاورزی را دارد و از وجود صنایع تبدیلی محروم است.

امتهای خبر/پورحیدر 




لزوم حمایت دولت از کارگران فصلی؛ جان کندن برای ۲۵۰ هزار تومان!

منبع:آرمـان
? لزوم حمایت دولت از کارگران فصلی؛ جان کندن برای ۲۵۰ هزار تومان!