شهید سلیمانی در کتاب «از چیزی نمیترسیدم» واقعه ۲۴ مهر در کرمان را اینگونه روایت می کند؛ «مردم از درب غربی در حال فرار بودند. هر کس که که می خواست از درب خارج شود زیر چوب و چماق کولی ها سر و دستش می شکست. در وسط معرکه کودکی را دیدم که وحشت زده […]
شهید سلیمانی در کتاب «از چیزی نمیترسیدم» واقعه ۲۴ مهر در کرمان را اینگونه روایت می کند؛ «مردم از درب غربی در حال فرار بودند. هر کس که که می خواست از درب خارج شود زیر چوب و چماق کولی ها سر و دستش می شکست. در وسط معرکه کودکی را دیدم که وحشت زده گریه می کرد.»
به گزارش فت فتو، صبح اعلام تجمع در مسجد جامع شهر کرمان شد. آن روزها با محوریت آیت الله صالحی این مسجد مور اصلی تحرکات انقلابی ها بود. جوان ها و تعدادی از علما در شبستان جمع بودند.
تازه موتورسیکلت زردرنگ سوزوکی ۱۲۵ خریده بودم. از درقدمگاه که بازار کرمان بود وارد شدم و موتور را داخل یکی از کوچه های فرعی بازار پارک کردم. داخل مسجد جنب و جوش بود. پس از ساعاتی کولی ها از دو درب شمالی و غربی مسجد با حمایت نیروهای شهربانی و پاسبان ها حمله کردند. اول موتور و چرخ های پارک شده جلوی مسجد را آتش زدند.
جوان ها فریاد زدند: درب ها را ببندید. به همراه دو نفر دیگر به پشت بام شبستان مسجد رفتم. کولی ها و پاسبان ها با وحشیگری مشغول سوزاندن وسایل مردم بودند. چند موتور را پشت درب مسجد آوردند و آتش زدند. از دو طرف گاز اشک آور به داخل مسجد شلیک می کردند.
درب که باز شد حمله به شبستان آغاز شد. آیت الله صالحی که به دلیل استنشاق گاز از حال رفته بود را از پنجره شبستان به بیرون منتقل کردیم. روحانی به نام اسدی با حرارت جوان ها را تشویق به مقابله می کرد. مردم از درب غربی در حال فرار بودند. هر کس که که می خواست از درب خارج شود زیر چوب و چماق کولی ها سر و دستش می شکست. در وسط معرکه کودکی را دیدم که وحشت زده گریه می کرد. ناخودآگاه داد زدم و در کردم به پاسبانی که به او حمله ور شده بود. گفتم ولش کن! آن قدر با تندی و شدت این کلام را ادا کردم، احساس کردم لحظه ای مردد شد و ترسید. بچه را بغل کردم و از درب غربی خارج شدم. به سمت قدمگاه پیچیدم. موتور سالم بود. با احمد سوار شدیم. یک گله پاسبان از جلوی ما در آمدند. تا خواستیم از کنار آنها بگذریم ده تا پانزده تا باطوم به سر و صورتمان خورد. پاسبان ها ساختمان برادران عقابی که ضد شاه بودند را آتش زدند. آتش زدن مسجد جامع کرمان در سراسر کشور پیچید و تظاهرات متعددی را منجر شد. ابتکار عمل کاملا از کنترل نیروهای وابسته به رژیم خارج شده بود. مردم شعار می دادند: مسجد کرمان را، کتاب قرآن را، مردم مسلمان را، شاه به آتش کشید.
این ها بخشی از کتاب «از چیزی نمیترسیدم» زندگینامه خودنوشت شهید حاج قاسم سلیمانی است که توسط انتشارات «مکتب حاج قاسم» منتشر شده است. انتهای پیام/
منبع:دانــا ? وقتی قاسم جوان دختربچه را از چنگال دژخیمان پهلوی نجات میدهد+تصاویر
این مطلب بدون برچسب می باشد.
مسئول واحد مردمشناسی اداره میراث فرهنگی کرمان گفت: کرمانیها دو روز قبل از عید را «علفه مرده ها» میگویند که به شب علفه معروف است؛ در این ایام برای اموات خود خیرات میکردند و بر این باور بودند که اموات در این روز به پشت بام میآیند و منتظر هستند تا برای آنها خیرات فرستاده […]
روح الله خواجویی گفت: افرادی که در سالهای قبل قبری را پیش خرید کردند حق خرید و فروش آن را ندارند. به گزارش فت فتو؛ روح الله خواجویی مدیر عامل سازمان مدیریت آرامستان های شهرداری کرمان در گفتگو با راه آرمان در رابطه با فروش قبر گفت: قیمت قبرها براساس مصوبه شورای اسلامی شهر است […]
غلامرضا نخعی پور از آغاز فعالیت مدارس در ستاد اسکان نوروزی از ۲۵ اسفند ۱۴۰۰ تا ۱۰ فروردین ۱۴۰۱ و آمادگی ۲۵۵ مدرسه در استان کرمان برای پذیرش مهمانان نوروزی خبر داد. به گزارش فت فتو؛ به نقل از “راه آرمان” غلامرضا نخعی پور سرپرست معاونت پژوهش، برنامه ریزی و توسعه منابع آموزش و پرورش […]
غلامعباس نکونام گفت: در پنج بازه زمانی اعزام زائران مردمی و محلات انجام می شود که در هر بازه ظرفیت اسکان ۹۰۰ نفر را داریم؛ اما با توجه به شیوع بیماری کرونا پیش بینی می شود که بتوانیم در خدمت بیش از سه هزار نفر زائر باشیم. به گزارش فت فتو؛ غلامعباس نکونام در گفتگو […]
8 + دو =