سخنان دردمندانه پدر چهار قلوهای کرمانی

پدر چهارقلوهای کرمانی گفت: وعده‌هایی که به من دادند، پوچ بود و هیچ کدامشان محقق نشد، کاش قول نمی‌دادند تا مردم را از فرزندآوری ناامید نکنند. به گزارش نذیر کرمان از کرمان، حاج‌آقا شیفته رهبر است، برایش جان می‌دهد و در حد وسع خودش دغدغه‌های ایشان را دنبال می‌کند، وقتی آقا مسأله فرزند آوری را […]


پدر چهارقلوهای کرمانی گفت: وعده‌هایی که به من دادند، پوچ بود و هیچ کدامشان محقق نشد، کاش قول نمی‌دادند تا مردم را از فرزندآوری ناامید نکنند.

به گزارش نذیر کرمان از کرمان، حاج‌آقا شیفته رهبر است، برایش جان می‌دهد و در حد وسع خودش دغدغه‌های ایشان را دنبال می‌کند، وقتی آقا مسأله فرزند آوری را نیاز فوری کشور خواندند و دست روی افزایش جمعیت گذاشتند، او هم شروع کرد به تبلیغ این موضوع.

رفت بالای منبر و از خوبی‌های خانواده گفت، فرزند را شیرینی زندگی خواند و افزایش آن را بالا رفتن امید به آینده دانست، او هرچه سالها در حوزه و کتاب‌های درسی‌اش آموخته بود را گذاشت وسط تا امر آقا زمین نماند.

روزی هم از سیاست جدید کشور گفت و مردم را تشویق کرد تا از خرج و مخارجش نترسند، خدا هست و دولت هم کارهای خوبی را آغاز کرده و می‌تواند امید بخش باشد.

حاج‌آقا به واسطه داشتن ۵ فرزند که ۴ تا از آنها همزمان به دنیا آمده‌اند، در کرمان معروف است، از آنجایی که دغدغه‌هایش را همه می‌دانند، یکی از آن وسط جمعیت صدایش را بلند کرد و گفت: حاج‌آقا به بچه‌های شما چقدر رسیدگی کردند؟ آیا قول‌هایی که دادند عملی شد که اینطور سنگ طرح‌ فرزندآوری را به سینه می‌زنید؟

آقای کدخدا فتح‌آبادی سرش را پایین انداخت، بنده خدا مانده بود چه جوابی بدهد، بگوید «بله» دروغ گفته، بگوید «نه» پس سخنرانی‌اش چه می‌شود!

مدتی می‌گذرد، خسته از بی‌مهری‌ها و تبلیغات آزاردهنده برخی دیگر، چشم به روی وعده و وعیدها می‌بندد و سعی می‌کند به میوه‌های زندگی‌اش توجه بیشتری داشته باشد.

در این میان خبرنگار نذیر کرمان با او به عنوان پدر چهار قلوهای کرمانی تماس و از زمین اهدایی استانداری کرمان سراغ می‌گیرد.

حجت‌الاسلام عباس کدخدا فتح‌آبادی باب درددلش باز می‌شود، زبان به گلایه می‌گشاید و به نذیر کرمان می‌گوید: قبل از سفر اول رئیس‌جمهور به کرمان با من تماس گرفتند و گفتند جایی نروید می‌خواهیم یک واحد مسکونی به شما هدیه کنیم، گفتند مکان آن در بلوار رضوان و از ساختمان‌های فولاد است.

وی ادامه می‌دهد: جایی نرفتم، پنجشنبه بود، منتظر مهمان‌هایم بودم که نیامدند، شب متوجه شدم واحد مسکونی ندارند و می‌خواهند زمین جایگزین کنند، آن هم در ماهان!

روز بعد خانم خزعلی معاون امور زنان و خانواده رئیس‌جمهور به منزل ما آمد و گفت: اعلام کرده‌اند واحد مسکونی در کرمان نداریم و زمینی در ماهان به شما اهدا می‌شود.

کدخدا فتح‌آبادی از قول و قرارهای آن روز سخن به میان می‌آورد و عنوان می‌کند: وعده‌های زیادی دادند، صورتجلسه‌ای هم نوشتند و رفتند، اما هیچ کدام از آنها محقق نشد.

وی اضافه می‌کند: معاونت امور زنان و خانواده استانداری کرمان تغییر کرده و مدیرکل راه و شهرسازی کرمان هم عوض شده اما همچنان مشکل زمینی که باید به صورت قانونی به من بدهند، حل نشده است.

وی به جدیدترین خبر مبنی بر اهدا زمین به چهارقلوهای کرمانی می‌پردازد و تصریح می‌کند: روزی ما را به استانداری دعوت کردند و یک قرارداد جلوی ما گذاشتند و گفتند همه چیز خوب است، آن را امضا کنید.

پدر چهارقلوهای کرمانی اضافه می‌کند، نگاهی به این متن انداختم دیدم هزینه‌های جانبی مانند بیمه، مالیات، عوارض، هزینه تفکیک، ساخت و غیره و برعهده خودم هست، بنابراین آن را امضا نکردم.

وی ادامه می‌دهد: در ادامه‌ی همان جلسه گفتند راه‌وشهرسازی همه تلاش خود را انجام داده پس آن را امضا کنید، موضوعی که درست نبود و چند روز بعد اخبار ۲۰:۳۰ سند قانونی بودن زمین یا منزل مسکونی به چهارقلوها را منتشر کرد.

وی عنوان می‌کند: ۲۰ روز از این ماجرا گذشت، پیگیر شدم و گفتم زمینی که در ماهان به ما داده‌اید کجاست؟ من را بردند در یک بیابان، مهندس خودشان ۲۰ دقیقه دنبال زمین می‌گشت، منطقه‌ای که به این سالها آباد نمی‌شود، نه آب دارد، نه برق دارد، نه ماشین‌رو هست، هزینه تفکیک و مالیات و این مسائل هم دارد.

کدخدا فتح‌آبادی به ارزش زمین اشاره و اضافه می‌کند: این مقدار زمین در آنجا ۱۵۰ تا ۲۰۰ میلیون تومان در صورت آباد شدن ارزش دارد، حالا دیگر خودتان حساب کنید ببینید زمین دور از آبادی چه ارزشی دارد، من حالا به منزل یا زمین نیاز دارم، بچه‌های من دارند سختی می‌کشند، اگر کمک‌های مردمی نبود نمی‌توانستم!

وی با انتقاد شدید از عملکرد مسوولان، آنها را دلیلی برای ناامیدی عنوان می‌کند و ابراز می‌دارد: روزهای اول مردم چقدر استقبال خوب داشتند و کامنت‌های زیر پست‌های من پر از ذوق و امید بود، مردم خیلی تشویق شده بودند فرزند بیاورند و آن را صراحتا می‌گفتند، اما حالا چه؟فضا کاملا تغییر کرده و پر از ناامیدی شده است.

کدخدا فتح‌آبادی ادامه می‌دهد: یک مورد چهارقلو در کرمان بود، می‌توانستند از این مورد استفاده و مردم را تشویق کنند اما خون به دلش کردند.

وی به وعده‌های دیگر می‌پردازد و عنوان می‌کند: حواله خودرو بدون نوبت من کجاست؟ حقوق ۱.۵ میلیونی کجاست؟ پوشک و شیرخشکی که قول داده بودند چه شد؟ یا اجاره خانه‌ای که قرار بود بپردازند؟

وی اضافه می‌کند: کاش قول نمی‌دادند، راحت زندگی و فرزندانم را بزرگ می‌کردم، من حساب نظام و حضرت آقا را از مسوولان جدا می‌دانم، جان خودم، همسرم و فرزندانم و همه مال و دنیایم فدای حضرت آقا …

یک طرف قانون، یک طرف هم انسانیت است، از هر طرفی که برویم باید این موضوع تاکنون حل می‌شد، استانی با دستگاه‌های عریض و طویل، معادن گسترده و سرشار از ظرفیت نمی‌تواند در اهدا یک واحد مسکونی وا مانده باشد، امیدواریم هرچه سریع‌تر پایان یافته تا این خانواده بتواند بدون دغدغه به تربیت فرزندان خود بپردازد و مسوولیتش در اجتماع را به سرانجام برساند.

کاش به این بلوغ برسیم وعده‌هایی که از تحقق آن مطمئن نیستیم، ندهیم، چراکه برای مردم سخت تمام می‌شود. همین آقای کدخدا فتح‌آبادی انسانی صبور بود، قبل‌تر هم با او مصاحبه کرده بودم، اما این بار خسته و عصبی شده بود، بریده بود و کم آورده بود.

پایان پیام/۸۰۰۶۵/ب





سخنان دردمندانه پدر چهار قلوهای کرمانی

منبع: فــارس
? سخنان دردمندانه پدر چهار قلوهای کرمانی