روایت یک بانوی رزمنده از جنایات کوموله ها در کردستان/زمانی که وارد جبهه شدیم تجربه جنگ فرهنگی و تبلیغی نداشتیم

غضنفرنژاد گفت: زمانی که وارد جنگ شدیم تجربه جنگ فرهنگی و  تبلیغی نداشتیم، اما فقط یک ویژگی مهم آن هم با هم و محکم در راه خدا با دشمن جهاد کنیم، زیرا می دانستیم این  دفاع مقدس است و جنگی است که به ما تحمیل  شده است. به گزارش فت فتو، تاریخ‌ معاصر ایران ‌شاهد […]

غضنفرنژاد گفت: زمانی که وارد جنگ شدیم تجربه جنگ فرهنگی و  تبلیغی نداشتیم، اما فقط یک ویژگی مهم آن هم با هم و محکم در راه خدا با دشمن جهاد کنیم، زیرا می دانستیم این  دفاع مقدس است و جنگی است که به ما تحمیل  شده است.

به گزارش فت فتو، تاریخ‌ معاصر ایران ‌شاهد گویایی ‌بر حضور همه‌جانبه ‌و فعالانه ‌زنان ‌مسلمان ‌ایرانی ‌در صحنه‌های‌ گوناگون ‌دفاعی، رزمی، سیاسی ‌و اجتماعی‌ بوده ‌است؛ زنانی که در راه آرمان و عقیده خویش حاضرند از عواطف و احساسات خود چشم پوشی کنند.


آنان ‌در دفاع‌ مقدس، نقشی‌ ریشه‌دار و ارزشمند داشته‌اند و با پیروی‌ از مکتب ‌عاشورا حماسه‌های ‌فراموش‌ نشدنی ‌آفریدند.

همانطور که امام خمینی (ره)  درباره نقش‌ آنان در دفاع ‌مقدس‌ می فرمایند: پیروز و سرافراز باد نهضت ‌اسلامی‌ زنان ‌معظم‌ ایران، افتخار بر این ‌قشر عظیمی‌که ‌با حضور ارزشمند و شجاعانه ‌خود در صحنه ‌دفاع، میهن ‌اسلامی‌ و قرآن‌کریم ‌و انقلاب ‌را به ‌پیروزی‌ رسانده ‌و اکنون‌ در جبهه ‌و پشت‌ جبهه ‌در حال‌ فعالیت ‌و آماده ‌فداکاری‌ هستند.

هنوز مدتی از  پیروزی انقلاب اسلامی نگذشته بود که متاسفانه جنگ توسط حزب بعث عراق با حمایت اکثر کشورهای ابرقدرت جهانی به ایران تحمیل شد که تنها هدف آنها سرنگونی نظام جمهوری اسلامی ایران بود.
 
از همان ابتدای جنگ که عراق برای تسخیر به  اهواز علی الخصوص خرمشهر حمله کرد و تا رسیدن نیروهای پشتیبانی خود مردم اهواز از مرد و زن، کوچک و بزرگ، میانسال و سالخورده آموزش دیده و ندیده برای جلوگیری از ورود بعثی ها به شهر در مقابل دشمن با دست خالی ایستادگی کردند.
 
تا اینکه تعداد زیادی از نیروهای مردمی با لبیک به فرمان حضرت امام (ره) برای دفاع از ناموس و خاک وطن وارد شهر خرمشهر شدند و از آن طرف علاوه بر جنوب، غرب ایران نیز درگیر جنگ شده بود و دموکراتها، کوموله ها و ضد انقلابیون نیز به کردستان حمله ور شده بودند.

فاطمه غضنفرنژاد یکی از بانوان رزمنده دفاع مقدسی است که از همان ابتدای جنگ به دلیل نیاز مبرم به زنان در منطقه غرب جهت آموزش بچه ها به این منطقه اعزام می شود.
 
وی در این رابطه به خبرنگار ما می گوید: از ابتدای مهر ماه دوره آموزشی، اعتقادی، فرهنگی و سیاسی را گذراندیم و آموزش های نظامی و امدادی را  قبلا  زیر نظر شهید حمید نامجو در مدرسه شیر و خورشید آن زمان گذراندم.
 
غضنفرنژاد بیان کرد: شهید حمید نامجو واقعا مجسمه ای از عبد خدا و تقوی بود و شهادت تنها پاداشی است که می بایست نصیبش شود و این شهادت گوارای وجودش باشد.
 
این بانوی رزمنده دفاع مقدس ادامه داد: رزمندگی زنان ایرانی در جنگ تحمیلی ایران با عراق با رزمندگی زنان خارجی بسیار متفاوت بود، آنقدر روی تفکرات زنان خارجی  کار شده بود که از یک زن عاطفی یک شخصیت قصی القلب ساخته بودند که حاضر به کشتار بی گناهان شده بود و همچنین از آنان در جنگ  سواستفاده جنسی می شد.
 
غضنفرنژاد بیان کرد: اما یک زن ایرانی جهت مسائل فرهنگی و آموزشی وارد جنگ می شد نه کشتار انسانها،  آموزش نظامی بدین جهت برایشان ضرورت داشت که هرگاه در مناطقی که مردان رزمنده حضور نداشتند و دشمن قصد حمله به آن منطقه را داشت از خود دفاع کنند.
 
وی ادامه داد: اما به لطف الهی تا کنون جوانان و مردان غیور ایرانی جبهه ها را چه در زمان جنگ تحمیلی و چه  هم اکنون در دفاع از امنیت و حرم پر کرده اند که دیگر نیازی به حضور زنان نیست.
 
این بانوی رزمنده دفاع مقدس تصریح کرد: وقتی ما وارد جبهه شدیم نگاه قداست آمیزی به ما شد و همه با زنان با احترام رفتار می کردند و هر جا که لازم بود مردان از پیش قدم شدن زنان در خط مقدم جلوگیری می کردند، زیرا آنان را ناموس خود می دانستند که این خیلی مهم بود.

غضنفرنژاد افزود: خانم هایی  که به منطقه کردستان اعزام شده بودند بین ۱۸ تا ۲۱ سال سن داشتند.

وی بیان کرد: با توجه به آیه « ان الله یحب الذین یقاتلون فی سبیل الله صفا کانهم بنیان مرصوص» متوجه می شویم که جبهه ها از افرادی مومن، محکم و استوار پر شده بود که همگی با رسیدن به اهدافی چون شهادت و دفاع از وطن و ناموس وارد جنگ شده بودند.
 
این بانوی دفاع مقدس ادامه داد: زمانی که وارد جنگ شدیم تجربه جنگ فرهنگی و  تبلیغی نداشتیم، اما فقط یک ویژگی مهم آن هم با هم و محکم در راه خدا با دشمن جهاد کنیم، زیرا می دانستیم این  دفاع مقدس است و جنگی است که به ما تحمیل  شده است.
 
غضنفرآبادی ابراز کرد: در منطقه کردستان به جهت اینکه برخی از مدارس تعطیل شده و نفوذ دموکراتها و کوموله ها هم در تبلیغات سو علیه انقلاب زیاد شده بود اعلام شد که به وجود تعدادی رزمنده زن جهت آموزش فرهنگی در این منطقه نیاز است.
 
وی گفت: در زمان ورود کارهای فرهنگی،  مراقبت از مجروحین و هر کاری از ما بر می آمد را انجام می دادیم اما متاسفانه  خیلی اطلاعات سیاسی از منطقه کردستان نداشتیم اما سعی کردیم کارهایی که به ما سپرده شده بود را به نحو احسن انجام دهیم و طوری رفتار کنیم که انگار یک کارکشته سیاسی هستیم.
 
این بانوی رزمنده دفاع مقدس تصریح کرد: در منطقه کردستان اولین شهر پیرانشهر بود که آزاد شد و  به محض آزادی و باز شدن مدارس که تحت نفوذ دموکراتها و کوموله ها بود، را تحت مدیریت خود قرار دادیم و شروع به آموزش فرهنگی دانش آموزان کردیم.
 
وی گفت: وظیفه ما در مدرسه این بود که کاری کنیم که جو کومله دموکرات را از بین ببریم و انقلاب اسلامی را از طریق روزنامه دیواری و برپایی نمایشگاه و دروس دینی و پرورشی به دانش آموزان معرفی کنیم و خیلی زود توانستیم جو مدرسه را به دست بگیریم.
 
این بانوی ایثارگر دفاع مقدس بیان کرد: به خاطر جوی که در آنجا حاکم بود روز‌ها کسی را در کوچه و خیابان نمی‌دیدیم و فقط شب، آن هم در خفا می‌توانستیم تعدادی از دوستان و همکارانمان را ملاقات کنیم، شبانه روز تنها صدایی که به گوش می‌رسید شلیک رگبار گلوله بود که از در و دیوار بر سرمان فرو می‌ریخت.
 
فاطمه غضنفرنژاد در پاسخ به این سوال که آیا خانواده با رفتن شما به جبهه موافق بودند یا نه، اذعان کرد: زمانی که انقلاب شد فوج فوج مردان و زنان و علی الخصوص جوانان وارد انقلاب شدند و خانواده ها نیز جزو آنها بودند.
 
وی بیان کرد: خانواده من نیز جزو خانواده هایی بود که رضایت کامل داشتند و من هم با رضایت مادر به مناطق غرب اعزام شدم.
 
این بانوی رزمنده همچنین در انتها از برادر شهیدش علیرضا غضنفرنژاد گفت: علیرضا تک پسر خانواده بود و مادرم بسیار به او وابسته بود، بعد از رفتن من به جبهه علیرضا نیز علاقمند شد که بیاید به همین جهت به مادر جریان رفتن به جبهه را بازگو کرد ما فکر کردیم که شاید مادر به جهت وابستگی شدید به علیرضا اجازه ندهد اما انگار قفل از دهانش برداشته شد و سریعا رضایت داد.
 
غضنفرنژاد خواهر شهید اذعان کرد: من حدود ۶ ماه در جبهه بودم و هیچ اتفاقی برایم نیفتاد اما علیرضا تنها ۱۲ روز بود که از رفتنش به جبهه می گذشت و اصلا شهادت او به فکرمان هم خطور نمی کرد زیرا اواخر جنگ بود زمانی که قطعنامه امضا شده بود، اما در همین مواقع بود که خبر شهادتش را برایمان آوردند و من می دانم که علیرضا بدلیل سربلندی از آزمونهای سختی که خدا برایش رقم زد این افتخار نصیبش شد.

انتهای پیام/
 




روایت یک بانوی رزمنده از جنایات کوموله ها در کردستان/زمانی که وارد جبهه شدیم تجربه جنگ فرهنگی و تبلیغی نداشتیم

منبع:دانــا
? روایت یک بانوی رزمنده از جنایات کوموله ها در کردستان/زمانی که وارد جبهه شدیم تجربه جنگ فرهنگی و تبلیغی نداشتیم