پرواز یک دختر صورتی‌پوش دیگر، جان پدر کجاستی!

خانواده آچک‌زهی به خاطر باروت‌ها و خمپاره‌ها، زخم کوچ از خاک آباء و اجدادی را تحمل کرده بودند، آمده بودند تا آرام باشند، اما امان از انتحاری! موج انفجار نازنین‌شان را پرت کرد آنطرف‌تر، روی خاک و خون! نذیر کرمان _ کرمان خانواده آچک‌زهی درد غربت کشیده بودند، به خاطر باروت‌ها و خمپاره‌ها، زخم کوچ […]


خانواده آچک‌زهی به خاطر باروت‌ها و خمپاره‌ها، زخم کوچ از خاک آباء و اجدادی را تحمل کرده بودند، آمده بودند تا آرام باشند، اما امان از انتحاری! موج انفجار نازنین‌شان را پرت کرد آنطرف‌تر، روی خاک و خون!

نذیر کرمان _ کرمان خانواده آچک‌زهی درد غربت کشیده بودند، به خاطر باروت‌ها و خمپاره‌ها، زخم کوچ از خاک آباء و اجدادی را تحمل و رنجش را به جان خریده بودند، آمده بودند تا آرام باشند.

مهمان بودند و در کرمان زیستند، ایران را دوست داشتند اما دل‌شان هم برای سرزمین مادری‌شان تنگ شده بود.

هرچند کرمان را از خودشان می‌دانستند، اما با فرزند فرامنطقه‌ای‌اش طوری دیگر رفیق شده بودند، مزارش را نشان کرده بودند، می‌رفتند و می‌آمدند، روز سالگرد شهادت حاج قاسم هم بودند و دورش را گرفتند.

شاید زیر لب هم دعا کردند و از فرمانده مقاومت خواستند تا کشورشان را امن و آرام ببینند و برگردند … اما امان از انتحاری! موج انفجار نازنین‌شان را پرت کرد آنطرف‌تر! روی خاک و خون!

مجروح شد، ترسید، لرزید، به بیمارستان رفت و ۳ هفته برای زندگی جنگید اما در نهایت درهای آسمان به روی این دختر ۱۱ ساله باز شد.

 

شهیده نازنین آچک‌زهی

 

چه شبی هم رفت، شبی که باید روی پای پدر می‌نشست و روزش را تبریک می‌گفت، اما حالا پدر در میان نفس‌های سنگینش آه می‌کشد و چند دقیقه یک بار می‌گوید: «جان پدر کجاستی!»

دختران صورتی‌پوش شیعه و سنی خون‌شان درهم آمیخت و مظلومیت‌شان تا ابد ماندگار شد، بیاییم امشب برای سلامتی مجروحان حادثه تروریستی کرمان بویژه کودکان زیر ۱۵ سال دعا کنیم، چه کسی مهربان‌تر از حضرت پدر و چه درگاهی بهتر از خانه مولای متقیان!

پایان پیام / ۸۰۰۶۵ / ش





پرواز یک دختر صورتی‌پوش دیگر، جان پدر کجاستی!

منبع: فــارس
? پرواز یک دختر صورتی‌پوش دیگر، جان پدر کجاستی!