روایت دختر شهید «زنگی‌آبادی» از پدرانه‌های «حاج‌قاسم»

بعد از شهادت سردار زنگی‌آبادی دوستی حاج‌قاسم با این خانواده ادامه داشت و حاج‌قاسم همیشه احوالپرس و جویای احوال این خانواده بود و در این میان سالها بعد که دختر شهید زنگی‌آبادی بزرگ می‌شود حاج‌قاسم نامه‌ای برای او می‌نویسد. نذیر کرمان کرمان _ مهدیه طاهری‌مقدر: بعضی آدم‌ها عجیب به دل می‌نشینند و گویی که با […]


بعد از شهادت سردار زنگی‌آبادی دوستی حاج‌قاسم با این خانواده ادامه داشت و حاج‌قاسم همیشه احوالپرس و جویای احوال این خانواده بود و در این میان سالها بعد که دختر شهید زنگی‌آبادی بزرگ می‌شود حاج‌قاسم نامه‌ای برای او می‌نویسد.

نذیر کرمان کرمان _ مهدیه طاهری‌مقدر: بعضی آدم‌ها عجیب به دل می‌نشینند و گویی که با آنان دوستی هزار ساله داری و از بچگی آنان را می‌شناسی. یکی از این انسان‌ها که چند سالی است در میان ما نیست و از آسمان‌ هوایمان را دارد، سردار سلیمانی است اما او یار شفیقی به نام‌ سردار شهید حاج‌یونس زنگی‌آبادی داشت.

دو یار گرمابه و گلستان که دوستی‌شان رنگ‌وبوی خاصی گرفته بود، حاج‌یونس زنگی‌آبادی همان سرداری است که حاج قاسم با بغض نام او را بر زبان جاری می‌کند و از او به عنوان لشکر یاد می‌کند و اشک امان‌اش نمی‌دهد.

نکته جالب این قصه، دوستی حاج‌قاسم با خانواده سردار زنگی‌آبادی حتی بعد از شهادت او ست. چراکه حاج‌یونس در حالی که دختر ۱۰ ماهه‌ای به نام فاطمه داشت، در سال ۱۳۶۵ در عملیات کربلای ۵ و منطقه ۵ عملیاتی شلمچه آسمانی می‌شود و دیدار بعدی حاج‌قاسم و سردار زنگی‌آبادی به بهشت موکول می‌شود.

  اما در این میان بعد از شهادت سردار زنگی‌آبادی دوستی حاج‌قاسم با این خانواده ادامه دارد و حاج‌قاسم همیشه احوالپرس و جویای احوال این خانواده بود و در این میان سالها بعد که دختر شهید زنگی‌آبادی بزرگ می‌شود حاج‌قاسم نامه‌ای برای او می‌نویسد که جای بسی تامل دارد.

فاطمه زنگی‌آبادی دختر شهید حاج‌یونس زنگی‌آبادی که در زمان شهادت پدر تنها ۱۰ ماه داشت و چیزی از پدر و آغوش او به خاطر ندارد، از لحظات سخت شهادت سردار به نذیر کرمان کرمان، می‌گوید: زمانی که متوجه شدم سردار آسمانی شده گویی که تازه به معنای حقیقی کلمه یتیم شده بودم و تازه فهمیدم یتیمی یعنی چه و فقط اشک می‌ریختم و همسرم سعی در آرام کردن من داشت که فایده نداشت. انگار آن روز سال ۶۵ بود و من پدرم را از دست داده بودم.

نامه سردار دلها برای دختر شهید

 فاطمه زنگی‌آبادی از نامه سردار سلیمانی به خود می‌گوید که سردار برای او نامه‌ای نوشت و به دست او رساند.

این فرزند شهید، نامه را از لای قرآن بیرون می‌آورد و با بغض شروع به خواندن می‌کند، در متن نامه چنین آمده است:

بسمه تعالی

دختر عزیزم فاطمه خانم بزرگوار و برادر بسیار عزیز آقا روح‌الله عزیز

دیدنتان به قدر یک زیارت معصوم بر من اثر معنوی دارد و این را دلیل حضور شهید حاج‌یونس بزرگ در این بیت نورانی می‌دانم و اطمینان دارم روح مطهر شهید عزیز من و شما، پیوسته در این بیت شریف آمد و شد دارد.

دخترم همیشه احساس کن او در کنار شماست و شما در محضر فقط پدرت نیستی بلکه در محضر مقام عظمای شهادت هستی.

از خداوند می‌خواهم تو و همسرت را و فرزندان گلت محمد یونس و صالحه عزیز را در پناه قرآن حفظ بفرماید و از معرفت و نورانیت و حکمت قرآن بهره‌مند نماید.

همیشه دوستدار شما سلیمانی.

  اما بعد از خواندن نامه باز هم اشک از چشمان این دختر شهید جاری می‌شود انگار که وجود سردار و پدر را دوباره در کنار خود احساس کرده اما سریع اشک‌های خود را پاک می‌کند و اعتقاد دارد که دشمن نباید این اشک‌ها را ببنید و ادامه می‌دهد: هیچ زمانی نگذاشته‌ام که کسی اشک‌های من در فراق پدر را ببنید، چرا که همیشه در این مصیبت صبر کرده و در خفا گریه می‌کنم و سعی کرده‌ام با صلابت پای آرمان‌های این انقلاب بمانم و زینبی‌وار در جهاد تبین تلاش کنم و مطمئن هستم که پدرم و حاج‌قاسم از آسمان هوای ما را دارند و در سختی‌ها و مشکلات در کنار ما ایستاده‌اند و گر‌ه‌گشای مشکلات ما هستند.

مکتب شهید سلیمانی یک کلاس درس است

وی در پایان گفت: هنوز هم در کلاس سردار سلیمانی در حال آموختن هستیم و در مکتب ایشان حرف‌های زیادی برای گفتن وجود دارد، امیدوارم خداوند ما را با شهدا محشور کند.

به گزارش فارس: پیکر مطهر سردار شهید حاج‌یونس زنگی‌آبادی در گلزار شهدای زنگی‌آباد در کنار یاران شهید خود آرام گرفته و هر ساله خصوصا در سالگرد شهادت سردار سلیمانی پذیرای دلباخته‌گان و عاشقان سردار سلیمانی است.

پایان پیام/ ۸۰۰۶۶/ب





روایت دختر شهید «زنگی‌آبادی» از پدرانه‌های «حاج‌قاسم»

منبع: فــارس
? روایت دختر شهید «زنگی‌آبادی» از پدرانه‌های «حاج‌قاسم»