جان‌فدا| تودیع آخر؛ به‌یاد استقبال باشکوه از لاله‌ای که در فصل گل‌های نرگس رویید

وقتی سردار سلیمانی در مراسم تودیع و معارفه سپاه ثارالله و سپاه قدس در میان اشک‌هایش دعا می‌کرد و می‌گفت خدایا رحم کن به ما در روز تودیع اساسی، هرگز فکرش را هم نمی‌کرد تودیع آخرش شکوهی مثال‌زدنی داشته باشد و بر تارک تاریخ بدرخشد.  فت فتو_کرمان؛ آمنه شهریارپناه: در همین روزها بود که کلیپی […]


وقتی سردار سلیمانی در مراسم تودیع و معارفه سپاه ثارالله و سپاه قدس در میان اشک‌هایش دعا می‌کرد و می‌گفت خدایا رحم کن به ما در روز تودیع اساسی، هرگز فکرش را هم نمی‌کرد تودیع آخرش شکوهی مثال‌زدنی داشته باشد و بر تارک تاریخ بدرخشد.

 فت فتو_کرمان؛ آمنه شهریارپناه: در همین روزها بود که کلیپی از حاج‌قاسم در فضای مجازی دست به دست شد، ویدئویی زیبا و تاثیرگذار که سرتاسر آن اشک و آه بود، آن کلیپ دقایقی از مراسم تودیع و معارفه فرمانده سپاه ثارالله و فرمانده سپاه قدس را نشان می‌داد، حاج‌قاسم از کرمان به قدس منتقل می‌شد، از نای جانش گریه می‌کرد که از آن به بعد کمتر وقت می‌کرد به یتیمان شهدا سر بزند.

او از کرمان و زیارتگاهش خداحافظی کرد، همان قطعه بهشتی که امروز به‌واسطه خودش جهانی شده و حالا خیلی‌ها آنجا را می‌شناسند. در جایی از آن مراسم هم به تودیع اشاره می‌کند، او ادامه می‌دهد امروز تودیع مهمترین دوره عمر من است و چه خوب بود با شهادت گره می‌خورد.

در میان اشک‌هایش دعا می‌کند و می‌گوید خدایا رحم کن به ما در تودیع اساسی … سال‌ها بعد اما آن تودیع را بدون خودش می‌بینیم، مراسم تودیع و معارفه‌ای که در حوالی فرودگاه بغداد برگزار و سلیمانی از سپاه قدس به ملکوت اعلی رفت و مراسم‌های باشکوه تودیع و معارفه جدید در چندین شهر برگزار شد.

شیعیان و دوستداران این سردار شجاع و همرزمش ابومهدی‌المهندس، با داغی در دل به قرار تشییع رسیدند و این میهمان عزیز کرده خود را روی دستان‌شان در شهرهای مختلف ازجمله بغداد، کربلا، کاظمین و خانه پدری همه ما یعنی نجف، تشییع کردند و به ایران اسلامی فرستادند.

بعد از آن، مردم خوزستان به استقبالش آمدند، حاج‌قاسم رفیق روزهای دور و نزدیک‌شان بود، از روزهای سخت جنگ گرفته تا روزهای تلخ سیل در کنارشان ایستاده و همراه و غمخوارشان بود، نمی‌دانم مردم خوزستان او را به‌عنوان میهمان روی دست گرفتند و برایش عشق ریختند یا او را صاحبخانه دانستند، کسی که سال‌ها در آن خاک وجودش را گذاشته بود و از همانجا دیده بود که دوستانش چگونه به معراج می‌روند، حالا این معراجی جدید از همان خاک عبور کرد و به پابوس امام هشتم رفت.

حاج‌قاسم به مشهد می‌رود، مجنون می‌رود، غرق به خون می‌رود … می‌رود تا با امامش دیدار تازه کند، او برای خداحافظی می‌رود و … شاید هم می‌رود تا متشکرش باشد چراکه به آرزویی که از امام‌رضا (ع) هم خواسته بود رسیده، شهادتش را گرفته و از عرش اعلی، زمینیان را نظاره می‌کند، خراسانی‌ها برایش سنگ‌تمام می‌گذارند، هزاران هزار نفر دورش جمع می‌شوند، برایش آیات نور می‌خوانند و این فرمانده ثاراللهیان را به تهران بدرقه می‌کنند.

جمعیت میلیونی تهران، با بوی عود منتظر است، این شهر ساعت‌ها در سرمای استخوان‌سوز زمستان قیام کرده و برای سردار دل‌ها آغوش گشوده است، بعد از شهادت سبکبال شده اما نمی‌دانم چرا دیر کرده و مردم به‌ویژه کودکان شهر را منتظر گذاشته است. بالاخره می‌آید، پایتخت‌نشینان دورش را می‌گیرند و بعد از ابراز احساسات، حضرت عشق برایش نماز می‌خوانند، در میانه نماز چند بار تاکید می‌کنند که بجز خوبی از او چیزی ندیده‌اند، خوب بوده که این‌طور بغض ماه را می‌شکند و قلب حاضران و بینندگان را هزاران پاره می‌کند. مردم و امام مردم لحظات سختی را می‌گذرانند، عمارشان نیامده … علمدارشان نیامده، او را در تابوتی پرچم‌نشان روبه‌روی‌شان گذاشته‌اند، فضا را بوی لاله پر کرده است، لاله‌ای که در فصل گل‌های نرگس روییده …

 وقت شهادتش نبود، فرمانده برایش تا ده سال آینده هم برنامه داشت، بی‌هوا زدند. زمان زیادی تهران نمی‌ماند، از حرم برادر آمده به سمت حریم خواهر می‌رود، شهر کریمه اهل بیت منتظر است، جمعیت باشکوهی دوره‌اش می‌کنند و در گوشش نجواها دارند ساعتی را در قم می‌ماند و راهی کرمان می‌شود.

 آه، کرمان … شهری که عاشقانه و عارفانه دوستش داشت، مردمانش را حتی از فرزندانش بیشتر.

سحرگاه به فرودگاه می‌رسد و کرمان فرزند خونینش را در آغوش می‌گیرد، اوایل صبح هم در جمع دریایی از عاشقان و ارادتمندانی قرار می‌گیرد که حالا راه بغض‌های چند روزه خود را باز کرده‌اند .‌.. قیامتی به‌پا شده کسی حال خودش را نمی‌داند ‌… وقتی به خود می‌آیند که زمین پر از اشک و خون است … ردّ خون‌های تازه سلیمانی در ملکوت است و تصاویر این تودیع باشکوه را در آسمان‌ها نظاره می‌کند، حالا به جای زمزمه آن شعر همیشگیِ یاران همه رفتند، افسوس که جا مانده منم حسرتا این گل خارا، همه جا رانده منم پیر ره آمد و طریق رفتن آموخت، آنکه نا رفته و جا مانده منم. او شعر وصل می‌خواند و غزل وصال …

پایان پیام/۸۰۰۶۵/ب





جان‌فدا| تودیع آخر؛ به‌یاد استقبال باشکوه از لاله‌ای که در فصل گل‌های نرگس رویید

منبع: فــارس
? جان‌فدا| تودیع آخر؛ به‌یاد استقبال باشکوه از لاله‌ای که در فصل گل‌های نرگس رویید