تاسوعا در عزاخانه قدیمی سادات خوشرو؛ از زدودن غبار کفش تا گریه مردان قوی‌+ عکس و فیلم

بیش از ۱۵۰ سال است که خانه قدیمی سادات خوشرو صحنه‌های بی‌نظیری از عشق به آقا سیدالشهدا (ع) را به خود می‌بیند، تاسوعای حسینی امسال هم در این خانه شور و حال وصف‌ناپذیری جریان داشت. نذیر کرمان – کرمان؛ مهسا حقانیت: ساعت ۷  صبح تاسوعا به خانه سادات خوشرو می‌رسم، هرچند این اولین تاسوعایی‌ست که […]


بیش از ۱۵۰ سال است که خانه قدیمی سادات خوشرو صحنه‌های بی‌نظیری از عشق به آقا سیدالشهدا (ع) را به خود می‌بیند، تاسوعای حسینی امسال هم در این خانه شور و حال وصف‌ناپذیری جریان داشت.

نذیر کرمان – کرمان؛ مهسا حقانیت: ساعت ۷  صبح تاسوعا به خانه سادات خوشرو می‌رسم، هرچند این اولین تاسوعایی‌ست که به این عزاخانه قدیمی آمده‌ام، اما این را خوب می‌دانم در این ساعت در این خانه جایی برای سوزن انداختن نیست چه رسد به اینکه جایی برای نشستن باشد.

در حالی وارد خانه سادات خوشرو می‌شوم که نه تنها خانه پر از عزاداران حسینی‌ست، که مردم در پارک و زیر خیمه بیرون خانه هم نشسته‌اند، اما مثل همیشه به کرامت صاحب مجلس عزای سیدالشهدا(ع) ایمان دارم، از در مردانه وارد می‌شوم، از دالان بزرگ عبور می‌کنم و رو به حیاط می‌ایستم، نگاهم به صف اول خانم‌ها می‌افتد، فقط یک جای خالی در همان صف اول وجود دارد و آیا یک خبرنگار جایی بهتر از صف اول و آن هم روبه‌روی منبر می‌خواهد.

یک روحانی جوان روی منبر در حال نوحه‌خوانی‌ست « ای که به عشقت اسیر، خیل بنی آدمند/سوختگان غمت، با غم دل خرمند/ هر که غمت را خرید، عشرت عالم فروخت/با خبران غمت بی‌خبر از عالمند»

عزاداری‌شان که تمام می‌شود، از پسرکی نام‌ هیأت را می‌پرسم، بعد از کمی فکر کردن، می‌گوید: «هیأت مسجد امام صادق(ع)».

زیباترین سقای این دنیا …

عزاداران تکیه بازار شاه وارد حیاط خانه سادات خوشرو می‌شوند و مداح خوش‌صدای‌شان می‌خواند « ای ماهتابِ خانه مولا، اباالفضل/زیباترین سقای این دنیا اباالفضل/ای ساقی تشنه لبِ دریا اباالفضل/امید قلب زینب کبری اباالفضل».

«برخیز از روی زمین ای نور عینم/برخیز سردار سپاهم، من حسینم/از تن جدا افتاده دستانت برادر/چشم رقیه هست گریانت برادر/حرفی بزن دستم به دامانت برادر جان…».

دختر بابا مُرد وقتی که …

یکی از مردها در حالی که دختر خردسالش را با یک دست به بغل گرفته است، با دست دیگرش سینه می‌زند و روبه‌روی من هم دخترک زیبای دو، سه ساله‌ای با موهای چتری پایین پای پدرش ایستاده است، گاهی پای پدر را می‌گیرد، گاهی دستش را، نگاهش که می‌کنم یاد دخترکی می‌افتم سه ساله که به‌جای پدر، سر پدر را نشانش دادند و از غصه، جان داد… .

توی حال خودم هستم که به سر شانه‌ام می‌زنند، سرم را که بر می‌گردانم، لیوان سفید رنگ چای روضه را می‌دهند، دستم، بغضم را با چای شیرین فرو می‌برم.

 پیرغلام خوشروی عزاخانه خوشرو

اما منبردار امروز خانه سادات خوشرو هم پیرمرد خوشرو و باصفایی‌ست که حواسش به نظم و انضباط هیئت‌هاست، گاهی سینه می‌زند و اشک می‌ریزد، گه‌گاهی از توی مشک به مداحان آب می‌دهد و چند باری هم شکلات توی دست بچه‌ها و عزاداران حسینی می‌گذارد.

گاهی سرم را بالا می‌آورم و به هیأتی‌ها نگاه می‌کنم، بیش از ۹۰ درصد سینه‌زنان و زنجیرزنان جوان هستند، حتی اکثر مداحان و اعضای گروه موزیک هم جوان هستند.

حرکت مودبانه مداح نوجوان زیر خیمه سادات

بچه‌های هیأت محبان علی‌اکبر شاهرخ‌آباد دور تا دور حیاط خانه سادات ایستاده‌اند، با این نوحه سینه می‌زنند «در این غوغای بی‌آبی که خشکیده همه گل‌ها/به اَمر تو شدم سقا، منم عبد و تویی مولا/شود جانم به قربانت به قربان تن و جانت/علمدارم چه غم دارم که از دستم علم افتد/مباد از دفتر عشقت به نام من قلم افتد/شود جانم به قربانت به قربان تن و جانت».

صدای صلوات عزاداران و نوای موزیک هیأت تکیه باغ‌لله قبل از خودشان وارد خانه سادات خوشرو می‌شود، مداح نوجوان این هیئت بالای منبر نمی‌رود و با ادب در پای منبر می‌ایستد و نوحه‌اش را زمزمه می‌کند «مرا دلبر ابوالفضل، مرا سرور ابوالفضل/علم‌گیر حرم، عباس حیدر/دو بازویت قلم، عباس حیدر/تویی صاحب کرم، عباس حیدر/ابوفاضل مدد، عباس حیدر».

پیرغلام تکیه باغ‌لله هم یا حسین، یا حسین‌گویان روی پله سوم منبر می‌نشیند و با سوزی از اعماق دلش، ذکر مصیبت می‌خواند.

علمدار نیامد …

مداح میانسال هیأت ثامن‌الحجج (ع) خیابان کارگر هم این نوحه مشهور را با نوای خوش زیر خیمه سادات می‌خواند « ای اهل حرم میر و علمدار نیامد/علمدار نیامد، علمدار نیامد/سقای حسین، سید و سالار نیامد/علمدار نیامد، علمدار نیامد».

بشنو از نی چون حکایت می‌کند …

شیپورزن هیأت سنج و دمام سفیران حسین(ع) شیپورزنان وارد حیاط خانه سادات خوشرو می‌شود و بعد از او، سنج‌زنان و دمام‌زنان می‌آیند و  دور تا دور حوض بزرگ خانه می‌ایستند و سنج و دمام می‌زنند.

 

 

شیپورزن، شیپورش را روی منبر می‌گذارد و ناله نی را سر می‌دهد و سپس شیپور را بر می‌دارد و از دل و جان به عشق حضرت قمر بنی هاشم می‌دمد.

زدودن خاک کفش عزاداران به عشق آقا حسین (ع)

جوان لاغراندامی با ریش خرمایی‌رنگ خمیده‌خمیده خودش را به پای سینه‌زنان و زنجیرزنان می‌رساند تا کفش‌های‌شان را واکس بزند، هیأتی‌ها مقاومت می‌کنند، اما مقاومت‌شان فایده‌ای ندارد و تسلیم جوان حسینی می‌شوند.

وقتی پسر جوان فرچه را با عشق بر روی کفش‌های عزاداران آقا امام حسین (ع) می‌کشد و آنها هم بر سرش بوسه می‌زنند و دست بر سر و رویش می‌کشند یکی از زیباترین صحنه‌های تاسوعای حسینی در زیر خیمه سادات خلق می‌شود.

عزاداران هیأت ابوالفضل(ع) اختیارآباد هم با این نوحه در خانه سادات خوشرو سینه سنگین می‌زنند و مداح‌شان را همراهی می‌کنند «شب تا سحر از عشق تو من خواب ندارم/ من در دو جهان غیر تو ارباب ندارم/ من آمدم اینجا، ای معنی احساس/ تا آنکه بگردم، دور تو و عباس»

مداح کهنسال هیأت ابوالفضل(ع) اختیارآباد هم با سوزی که از سینه پیرغلامان آقا امام حسین(ع) بیرون می‌آید، بخشی از زیارت عاشورا را زمزمه می‌کند.

سینه‌زنان هیأت عاشورا در حالی که این نوحه را می‌خوانند به زیر خیمه سادات خوشرو می‌آیند «ساقی طفلانم تویی، علمدارم تویی، سپهدارم تویی، عباس».

نینوایی‌های هیأت دوازده امام شماره یک، عزاداران تکیه حضرت زهرا(س) خیابان استقلال و هیأت جوانان الزهرا(س) خیابان خواجو هم در تاسوعای حسینی زیر خیمه سادات به عشق آقا حضرت عباس(ع) شور می‌گیرند و به سر و سینه می‌زنند.

وقتی مردها هم «گریه» می‌کنند

حواسم به شور زنجیرزنان و صدای بلند گریه و زاری داش‌مشتی‌های درشت‌هیکل هیأت تکیه حضرت زهرا(س) است که صدای اذان ظهر تاسوعا در زیر خیمه سادات خوشرو می‌پچید … .

پایان پیام/۸۰۰۱۹/ب





تاسوعا در عزاخانه قدیمی سادات خوشرو؛ از زدودن غبار کفش تا گریه مردان قوی‌+ عکس و فیلم

منبع: فــارس
? تاسوعا در عزاخانه قدیمی سادات خوشرو؛ از زدودن غبار کفش تا گریه مردان قوی‌+ عکس و فیلم