خاطراتی از امام به روایت یک نیروی انقلابی کرمانی

حجت‌الاسلام محمد ربانی می‌گوید: آخرین بار که دست امام خمینی(ره) را بوسیدم، صبح روزی بود که ایشان را به بیمارستان منتقل کردند، اما وقتی ضعف بدنی امام نسبت به دو، سه ماه قبل را که دیدم، زبانم برای مسببان این وضعیت امام به نفرین باز شد. نذیر کرمان – کرمان؛ مهسا حقانیت: حجت‌الاسلام محمد ربانی […]


حجت‌الاسلام محمد ربانی می‌گوید: آخرین بار که دست امام خمینی(ره) را بوسیدم، صبح روزی بود که ایشان را به بیمارستان منتقل کردند، اما وقتی ضعف بدنی امام نسبت به دو، سه ماه قبل را که دیدم، زبانم برای مسببان این وضعیت امام به نفرین باز شد.

نذیر کرمان – کرمان؛ مهسا حقانیت: حجت‌الاسلام محمد ربانی از نیروهای انقلاب کرمان است، او چند بار موفق به دیدار امام خمینی(ره) شده است از جمله آن روزی که امام برای آخرین بار راهی بیمارستان شد، آقای ربانی چند ساعت قبل از اعزام امام توانسته ایشان را ببیند و دست‌شان را ببوسد.

حجت‌الاسلام ربانی می‌گوید: سال ۶۸ از قم به جماران رفتم و به یکی از آقایانی که آنجا بود گفتم؛ حالا که راه کربلا و مکه بسته است، آیا امام امروز ملاقات دارد و می‌توانم دست ایشان را ببوسم یا نه.

وی تعریف می‌کند: دوستان با من شوخی کردند و گفتند، دیر آمدی، اما بعد از چند دقیقه گفتند هرچی توی جیب‌هایت داری بریز بیرون و سریع برو و امام را ملاقات کن که تا دقایقی دیگر وقت ملاقات تمام می‌شود.

این نیروی انقلابی درباره مکان ملاقات امام با مردم عنوان می‌کند: یک اتاق در خانه امام راحل بود و افرادی که می‌خواستند ایشان را ملاقات کنند به سمت این اتاق می‌رفتند و امام جلوی این اتاق می‌نشست و برادران دست ایشان را می‌بوسیدند، زمانی که خواهران می‌خواستند دست امام را ببوسند هم ایشان یک پارچه روی دست‌شان می‌انداختند و خواهران از روی آن دست امام را می‌بوسیدند.

ربانی می‌گوید: وقتی دست امام را برای آخرین بار بوسیدم و آن دست و چهره امام را با آخرین چهره و دست امام در دو، سه ماه قبل مقایسه کردم، متوجه شدم، صورت، گونه‌ها و دست‌های امام آب رفته و لاغر شده است، چشم‌های ایشان هم گود افتاده بود، اشک‌های چشمم جاری شد.

وی بیان می‌کند: وقتی حال نامساعد امام را دیدم، زبانم به نفرین باز شد، اول قطعنامه بین ایران و عراق را نفرین کردم، زیرا امام گفتند، وقتی قطعنامه را امضا کردیم، جام زهر را نوشیدم و بعد هم برای آقای منتظری نفرین کردم، دلیلش هم این بود که امام آنقدر برای ماجرای آقای منتظری ناراحت بود که آرزوی مرگ برای خودش کرده بود.

ربانی می‌گوید: دست امام خمینی(ره) را ساعت ۸ و نیم صبح بوسیدیم و ساعت ۱۰ امام را با توجه به ناراحتی قلبی که داشت به بیمارستان منتقل کردند، با توجه به اینکه امام قبل از آن هم چند بار به‌علت ناراحتی قلبی به بیمارستان رفته بودند، تصورمان این بود که بعد از دو، سه روز به خانه برمی‌گردد.

وی ادامه می‌دهد: آمدم کرمان و این بار بیماری امام طولانی شد؛ روز ۱۳ خرداد سال ۶۸ از کرمان به سمت تهران رفتیم تا به بیمارستان بقیه‌الله بروم و خدمت ایشان برسم و احوال‌شان را بگیریم، در قم بودیم که تلویزیون اعلام کرد برای امام دعا کنید، حال‌شان خوب نیست، شب با تمام شماره‌هایی که از جماران داشتم، تماس گرفتم و همسر یکی از دوستان جواب تلفن را داد وقتی پرسیدم از امام چه خبر؟، گریه کرد و فهمیدیم امام از دنیا رفته است.

ربانی خاطره‌ای دیگر از امام خمینی(ره) تعریف می‌کند که از زبان دکتر باهر شنیده است.

وی می‌گوید: دکتر باهر، پزشک امام و آیت‌الله گلپایگانی بود و به امام سر می‌زد و قلب امام را کنترل می‌کرد، یک بار به امام گفته شما باید استراحت کنید، امام هم قبول کرده است، اما یک روز که برای ملاقات امام می‌رود می‌بیند ایشان در حال اقامه نماز هستند، رو می‌کند به امام و می‌گوید شما مرجع تقلید در مسائل شرعی هستید و ما از شما تقلید می‌کنیم و شما هم در پزشکی از ما تبعیت کنید.

ربانی بیان می‌کند: دکتر باهر تعریف کرد، امام خمینی(ره) رو کرد به من و گفت: یعنی برای نماز هم بلند نشوم و من پاسخ دادم، صلاح نیست بلند شوید و امام نشستند و نمازشان را نشسته خواندند.

وی در پایان سخنان خود با اشاره به اینکه رهبر معظم انقلاب پس از ارتحال امام توسط مجلس خبرگان رهبری انتخاب شدند، می‌گوید: بعد از ائمه معصوم(ع) در تاریخ مرجعیت شیعه فردی مثل امام خمینی(ره) نداشتیم و در این ۳۳ سال نیز پرچم در دست رهبری است و ان‌شاء‌الله ایشان این پرچم را به‌دست امام زمان (عج) بسپارد.

پایان پیام/۸۰۰۱۹/ب





خاطراتی از امام به روایت یک نیروی انقلابی کرمانی

منبع: فــارس
? خاطراتی از امام به روایت یک نیروی انقلابی کرمانی