حکیمه رضایی، مددکار کمپ ترک اعتیاد کرامت سپاه ثارالله کرمان است، او را مامانی و امالبنین «مادر پسران» کمپ صدا میزنند، وقتی شور مادرانهاش را میبینم، میپرسم: چند تا بچه دارید، از جوابش خشکم میزند و از سؤالم پشیمان میشوم. نذیر کرمان، کرمان، مهسا حقانیت: در اتاق مدیر کمپ کرامت ثارالله کرمان ایستادهام و از […]
حکیمه رضایی، مددکار کمپ ترک اعتیاد کرامت سپاه ثارالله کرمان است، او را مامانی و امالبنین «مادر پسران» کمپ صدا میزنند، وقتی شور مادرانهاش را میبینم، میپرسم: چند تا بچه دارید، از جوابش خشکم میزند و از سؤالم پشیمان میشوم.
نذیر کرمان، کرمان، مهسا حقانیت: در اتاق مدیر کمپ کرامت ثارالله کرمان ایستادهام و از پشت نردههای پنجره به بیرون نگاه میکنم، یک تاکسی وارد محوطه میشود و روبهروی پنجره میایستد، خانم جوانی از تاکسی پیاده میشود، چادرش را روی سرش مرتب میکند و بعد میآید داخل همان اتاقی که ما هستیم.
سلام و احوالپرسی میکنیم، روی صندلی روبهروی او مینشینم، آقای محمدینژاد مدیر کمپ کرامت او را معرفی میکند «روی دست خانم رضایی در کشف قاچاق توی کرمان نداریم، کارمند نیروی انتظامیست و از او خواستهایم بهعنوان مددجوی کمپ به کمک ما بیاید».
رضایی از آن خانمهای خوش سَر و زبانیست که نیازی ندارم، خودم را برای حرف زدن با او بهزحمت بیندازم، خیلی راحت و صمیمی برایم از همه چی میگوید.
«وقتی مددجو به کمپ میآید با او صحبت میکنم تا در جریان مشکلاتش قرار بگیرم، خیلی از این افراد بهعلت اعتیادی که داشتهاند، سالها از خانواده طرد شدهاند و من تمام تلاشم را میکنم تا آنها دوباره به آغوش خانواده برگردند».
اشکهایم برای رمضان و پسرش «شیرین» بود
رضایی در سال ۱۴۰۱ توانسته ۱۱ نفر از فرزندان مددجویان کمپ کرامت که از تحصیل بازماندهاند را شناسایی کند و دوباره به کلاس درس برگرداند.
مهربانی مادرانه از کلام خانم رضایی میبارد «دلم برای مددجویان میسوزد، رمضان یکی از مددجویان کمپ کرامت است، همسرش هم درگیر اعتیاد بود که شنیدم در یکی از کمپها میخواهد بلایی سر خودش بیاورد، سریع خودم را رساندم و منصرفش کردم.
وقتی رمضان را جلوی میزم دیدم، آنقدر ضعیف بود که انگار توی عمرش حتی یکبار هم غذای گرم نخورده و هیچ آشیانهای نداشته است، اما او متاهل بود و دو فرزند داشت که خواهرش از آنها نگهداری میکرد.
رمضان و همسرش دوره درمان را گذراندند، پیگیری کردم و متوجه شدم، یک زمین خالی در کنار خانه پدرش وجود دارد، یکی از اتاقهای خانه پدریاش که درب آن به آن زمین باز میشد را برای آنها گرفتم، وسیله زندگی برایشان بردیم، با استفاده از کد ملی خودم سیمان خریدم و حیاط خانه را سیمان کردیم، رمضان کچکار است، مشغول بهکار شده، همسرش هم در مدرسه پسرشان «فراش» شده است.
چند روز قبل رمضان و پسرش را پشت چراغ قرمز دیدم، وقتی دستهای حلقه شده سهیل دور کمر پدرش را نگاه میکردم از خوشحالی اشک میریختم».
پسری که صدای همکلاسیهایش را از پشت در مدرسه میشنید
ابوالفضل پسر بازمانده از تحصیل یکی دیگر از مددجویان کمپ کرامت سپاه ثارالله کرمان است، رضایی حامی این پسرک شده است «ابوالفضل پشت در مدرسه مینشست و صدای بچهها را گوش میداد، برای اینکه به آرزویش برسد و به مدرسه برود، خودم حامیاش شدم، برایش لباس دوختم و فرستادمش مدرسه.
خانواده مهمترین عامل برای پاک ماندن مددجویان است
اعتیاد خانمانسوز است، فرد معتاد به سوءمصرف موادمخدر رفتارهای خشونتآمیز داشته و خانواده هم او را طرد کرده است، اکثر مددجویان ما متاهل هستند، مصرف مواد صنعتی بین آنها خیلی بیشتر از مواد سنتی رایج است و بسیاری از آنها به علت مصرف مواد ترکیبی دست به خشونت زدهاند یا رفتار شکاکگونه داشتهاند که موجب آزار اطرافیانشان شده است.
پس از اینکه مدجویان، سمزدایی میشوند، تمام تلاشم را میکنم که ارتباط مددجو با خانواده برقرار شود، اعضای خانواده را به اتاقم دعوت میکنم، مادر و پسری داریم که پسر به علت توهم با چاقو به مادرش آسیب زده است، حتی این مادر و پسر را به اتاقم دعوت کردم و تلاشم این بود تا رابطه صمیمی آنها را برگردانم.
البته توقع نداریم، خانواده با آغوش ۳۶۰ درجه مددجو را بپذیرد، اما همین که مددجو بتواند بعد از کمپ بلافاصله به خانواده برگردد خیلی خوب است زیرا احتمال لغزش دوباره آنها کاهش مییابد و «خانواده» برای مددجو یعنی امید به زندگی.
برای خانوادهها جلسه مشاوره میگذارم به آنها میگویم، رفتار بد مددجو به علت سوءمصرف مواد مخدر بوده و سعی میکنم، اعتماد دوباره را به آنها برگردانم، حتی خانوادهها هم به این موضوع اشاره میکنند که مددجو قبل از ابتلا به اعتیاد فرد بسیار خوبی بوده و شخصیت کاریزمایی (جذابی) داشته است».
امیدواری یک مددجو بهواسطه خوابی که حاج قاسم در آن بود
رضایی همچنین مددجویان را بعد از رفتن از کمپ رها نمیکند و پیگیر کار و زندگیشان هست و به آنها مشاوره تلفنی میدهد.
«مددجویی به نام آقای نیکپناه داریم که هفت ماه پاک شده و مشغول بهکار هم هست، در گذشته ارتباط بسیار خوبی با همسرش داشته اما به علت اعتیاد آسیبهای زیادی او زده است و هنوز نتوانستهایم همسرش را برای برگشت دوباره به زندگی با او راضی کنیم، اما میدانم در عشق، انکاری نیست.
این مددجو یک شب خواب دیده، کنار مزار سردار حاج قاسم سلیمانی بوده است، حاجی دستش را گرفته و گفته «بلند شو»، از وقتی که این خواب را دیده، میگوید من در کمپ سپاه ترک کردهام و حاج قاسم هم دستم را در خواب گرفته تا بلند شوم، پس دوباره به زندگی برمیگردم».
وقتی مددجویان کمپ کرامت برای مشاوره به اتاق خانم رضایی میآیند این صحبت ها را از زبان او میشنوند «همه آدمها اشتباه میکنند، میتوانید مواد را کنار بگذارید و مثل گذشته یک پسر، پدر و همسر دوستداشتنی باشید و به دوران طلایی زندگی خود برگردید».
چرا قولتان به معتادان بهبودیافته را عملی نمیکنید؟
اما رضایی از دستگاههایی گلایه دارد که به مددجویان قولهایی را میدهند اما به آن عمل نمیکنند «میگویند به معتادانی که ترک کنند، وام میدهند، اما ما مددجویانی داریم که دو سال پاک هستند اما نتوانستهاند وام بگیرند و این موجب سرخوردگی و ناامیدی آنها میشود».
مددکار کمپ کرامت هم مثل همه افرادی که در این کمپ دیدهام و با آنها همکلام شدم، مهمترین مسأله مددجویان بعد از ترک را بحث اشتغال آنها ذکر میکند و از مسؤولان میخواهد برای اشتغال مددجویان فکری بکنند.
پدر و پسری که در کمپ کرامت سپاه به زندگی برگشتند
«پدر و پسری از یکی از روستاهای جنوب کرمان در سال گذشته مهمان کمپ سپاه بودند، بعد از اینکه از اینجا رفتند هم با آنها در ارتباط تلفنی هستم و تنهایشان نگذاشتهام، در خانه نانوایی میکنند و درآمد خوبی دارند، اما در آن هوای گرم دستگاه خمیرگیر ندارند و باید با دست خمیر درست کنند، دلم برای امانالله خیلی میسوزد و دنبال این هستم که این دستگاه را بخرم حتی ۵ میلیون تومان هم از پول خودم برایشان کنار گذاشتهام تا آرزوی امانالله را برآورده کنم.
شمارههای زیادی از انجمنهای مردمنهاد و یا مسؤولانی که در زمینه اعتیاد وظیفه دارند را به من دادهاند اما حتی یک نفر هم جواب نمیدهد و کاری نمیکنند».
اسماعیل یکی دیگر از مددجویانی است که در کمپ کرامت سپاه ثارالله کرمان دوره درمان را سپری کرده و حالا در کنار خانوادهاش زندگی میکند.
«وقتی اسماعیل را برای اولین بار دیدم، گفتم محال است این فرد بتواند از روی زمین بلند شود، اما با عنایت خدا توانست دوباره سلامتش را به دست آورد و حالا به خانه برگشته و یک پیکان هم خریده است، وقتی افرادی مثل اسماعیل را میبینم من هم امید بیشتری برای کمک به مددجویان پیدا میکنم».
رازهای زندگی امالبنین کمپ کرامت
مددجویان کمپ کرامت سپاه ثارالله که دلسوزیهای مادرانه حکیمه رضایی مددکار کمپ را بارها و بارها برای خود و خانوادههایشان به چشم دیدهاند و با تمام وجود درک کردهاند او را «مامانی» صدا میزنند و میگویند او امالبنین کمپ کرامت است.
رضایی با اینکه کارمند است، اما هنوز ماشین ندارد، او بخش زیادی از پولی که در میآورد را برای مددجویان و افراد نیازمند هزینه میکند، مثلا خرید ویلچر برای پیرزنی در یک گوشه شهر و یا هزینه رفت و آمدش برای تعلیم زبان انگلیسی به بچههای مددجویان در روستاهای اطراف کرمان.
وقتی شور و شوق مادرانه خانم رضایی برای بچههای مددجویان را میبینم از او میپرسم خودتان چند تا بچه دارید، از جوابی که میدهد یک لحظه خشکم میزند و از سوؤالم پشیمان میشوم.
«همسرم را چند سال قبل از دست دادم و بچه ندارم، به من میگویند اینقدر کار میکنی اما هنوز ماشین هم نداری، میگویم اشکال ندارد، در آن تصادفی که همسرم را از دست دادم، من هم همراهش بودم و زنده ماندم، پس خدا من را نگه داشت تا کاری در این دنیا انجام دهم».
همدردی امالبنین با پسرهایش
خانم رضایی از روی صندلیاش بلند میشود و مینشیند روی صندلی سمت چپ من، فیلمهای زیادی را از حال و هوای امروز مددجویان کمپ کرامت سپاه ثارالله نشانم میدهد، فیلمی از امانالله و پسرش که دارند، نان میپزند، فیلمی از حیاط تر و تمیز خانه سهیل و فاطمه که او برایشان سیمان کرده است، فیلم پیکان اسماعیل را هم میبینم و فیلمی از جشن تولد کودک یکی از مددجویان در کمپ کرامت سپاه ثارالله که او برایش گرفته است.
سجاد پسر یکی از مددجویان کمپ کرامت سپاه ثارالله کرمان است که بر اثر تصادف ضایعه نخاعی شده است، وقتی مامان حکیمه وارد خانه آنها شد و دید سجاد روی یک تکه تخته خوابیده است، دلش آتش گرفت، خودش را به مدیر بیمارستان فاطمه الزهرا (س) رساند، گفت تخت میخواهم، مدیر بیمارستان گفت، نمیتوانم تخت دولتی را بدهم، اما برو تختهای فرسوده را نگاه کن ببین به دردت میخوردند.
«رفتم آن قسمت بیمارستان که ضایعاتیها را نگه میداشتند، بین تختها گشتم و از هر کدام تکهای که سالم بود را برداشتم و انداختم بالای وانت، تکهها را بردم توی یک مغازه جوشکاری و یک تخت درست و حسابی برای سجاد درست کردیم، آرزویش این بود که بتواند این طرف و آن طرف اتاق را ببیند حالا با این تخت که مثل تختهای بیمارستانی بهراحتی بالا و پایین میشود به آرزویش رسیده است.
همیشه با خودم میگویم هر دلی را شاد کنم، پیش خدا اجر دارم، گاهی همراه با مددجویان گریه میکنم، همه ما اینجا خادم هستیم و برای پست و مقام نیامدهایم، هر نیرویی که به کمپ کرامت سپاه ثارالله کرمان میآید، «خادمیار» است».
پایان پیام/۸۰۰۱۹/ب
منبع: فــارس ? مادری کردن، برای پسرهای از راه بهدر شده که میخواهند به زندگی برگردند
موجی از گزارشها و اعتراضات شهروندان در شهرستانهای بافت، رابر و ارزوئیه در استان کرمان، نشان از نارضایتی گسترده نسبت به نحوه برگزاری انتخابات مجلس شورای اسلامی دارد.
دادستان عمومی و انقلاب شهرستان زرند گفت: در پی درگیری میان مهمانان مراسم عروسی در یکی از تالارهای زرند، متاسفانه یک نفر به قتل رسیده و تعدادی دیگر نیز مجروح شدند. به گزارش نذیر کرمان از کرمان، دادستان عمومی و انقلاب شهرستان زرند اظهار کرد: در پی درگیری میان مهمانان مراسم عروسی در یکی از […]
همایش ملی مبارزه با آفت سوسک سر خرطومی حنایی در بم برگزار شد. به گزارش نذیر کرمان از بم، سید مهدی طبیبزاده پیش از ظهر امروز در همایش ملی مبارزه با آفت سوسک سر خرطومی حنایی که در تالار پرستو ارگ جدید بم برگزار شد، اظهار کرد: خرمای مضافتی بم در معروف است و حاصل […]
سید حسین مرعشی گفت: وای به حال شما اگر بعد از انتخابات به مردم پشت کنید. من تا جایی با شما هستم که شما در مسیر خدمت به این مملکت و مردم باشید. به گزارش نذیر کرمان از کرمان، سید حسین مرعشی عصر امروز در نشست انتخاباتی اصلاحطلبان در تالار فرهنگ و هنر ارشاد گفت: […]
+ هشت = پانزده