شهید شاخص شهرستان زرند را بیشتر بشناسیم

به گزارش فت فتواز کرمان : روحانی شهید محمد حسین عرب‌زاده در سال ۱۴۰۱ به عنوان شهید شاخص شهرستان زرند معرفی گردید .وی  در سال ۱۳۳۶ در روستای چاهکین زرند دیده به جهان گشود و در ۲۲ دی ماه سال ۱۳۶۵ در سن ۲۹ سالگی در منطقه عملیات کربلا ۵ شلمچه به شهادت رسید.

زندگینامه شهید : شهيد،از طلوع تا عروج : شهید در خانواده ای زحمت کش در روستای چاهکین بدنیا آمد .

نامش را محمد حسین گذاشتند . تولد محمد حسین برای خانواده بسیار شادی بخش بود وی پسری شاداب ، باهوش و مهربان بود فطرت پاک او در طبیعت بی آلایش روستا شکل گرفت وخیلی زود با ذات هستی آشنا شد و برای راز ونیاز با او به نماز متوسل شد . وی از کودکی از صفای خاصی بر خوردار بود و هر چه بزرگتر می شد روحیات و ویژگیهای ممتازش آشکارتر می گشت . چندان سنی نداشت که بانوای دل انگیز اذان بلند می شد و سر به خاک بندگی می گذاشت .

محمد حسین تحصیلات خود را تا کلاس ششم در روستای چاهکین ادامه داد وبعد از اخذ مدرک ششم ، در سن ۱۷ سالگی جهت تحصیل علوم دینی  به سربازی امام زمان «عج» مفتخر شد و به حوزه علمیه یزد و بعد از یک سال به حوزه علمیه مشهد رهسپار شد و حدود دو سال در کنار مرقد علی بن موسی الرضا  (علیه السلام )  و نه سال در کنار مرقد حضرت معصومه (سلام الله علیها)  به تحصیل درس حوزوی پرداخت .

 دوره جوانی محمد حسین با  قیام مردم انقلابی ایران همزمان بود و لذا با علاقه زیاد در مجالس سخنرانی و جلسات مساجد شرکت می کرد . همکاری با روحانیون انقلابی ، شرکت در جلسات سخنرانی و تظاهرات و توزیع اعلامیه حضرت امام «ره» در مساجد و نیز تعبیۀ نوارهای سخنرانی حضرت امام در بین سوهان سوغاتی و آوردن به زرند و دادن به اقوام و خویشان قرار دادن مردم منطقه در جریان مسائل مهم بخشی از فعالیتهای شهید بود .

وی یک بار هم در تظاهرات ضد رژيم پهلوی دستگیر و حدود ۲۰ روز در زندان بسر برد . پس از پیروزی انقلاب اسلامی و همزمان با شروع تجاوز عراق به سرحدات میهن اسلا می ، وی که عاشق راستین امام وانقلاب بود ، به این نتیجه رسید که باید جهت حفظ کیان جمهوری اسلامی و حراست از آرمانهای انقلاب ، از همه چیز بگذرد . به همین منظور از طریق بسیج به جبهه اعزام گردید

وی دوازده بار به جبهه اعزام شد و به عنوان آرپی جی زن ، رشادتهای زیادی از خودنشان داد وبه عنوان روحانی گردان ۴۱۱ ومسئول تبلیغات ، فعالیت می کرد . سر انجام درهای آسمان به سوی این مبلغ عاشق در تاریخ ۲۲/۱۰/۶۵ گشوده شد و پس از راز و نیاز عارفانه به درگاه حضرت حق ، در منطقه کربلای ۵ در اثر اصابت ترکش بربال ملائک به دیدار معبود پرکشید تا با خون خود برگی دیگر از دفتر افتخارات ملت عزیز  ایران را بنگارد . پیکر پاکش بعد از ۱۸ روز به زادگاهش انتقال و در روستای چاهکین به خاک سپرده شد .      

وصیت نامه شهید  : امام علی (علیه السلام )  می فرماید : جهاد دری از درهای بهشت است که خداوند آن را برای اولیاء خاص خود گشوده است . خداوندا خودت از آنچه در دل دارم آگاهی و آنچه را از تو می خواهم می دانی . خداوندا می دانم گناهان مرا می دانی وتو مرا رسوا نکردی . الهی با همه گناهانم نمی توانم غیر از در خانۀ تو دری را پیدا کنم و جز پناه آوردن به تو پناهگاهی پیدا کنم .

خدایا ، چندین نوع مردن در جلو چشمم مجسم است ، اما آرزوی من آن است که تقدیر من شهادت باشد ، اگر چه در زندگی به گناهان و نا فرمانیهایم که فکر می کنم با شهادت در راه تو سازگار نیست ، ولی درگاه تو درگاه نا امیدی نیست و تو می توانی پاکم کنی و لایق شهادت گردانی .

ای دوستان و اقوام من ! ای همه آنها که چند سالی در این رهگذر همراه من بودید ، مقداری به خودتان و اطرافتان فکر کنید . هر روز چند بار شیطان را شناسایی کنید و کمینگاههای  او را زیر نظر داشته باشید که مبادا یک بار از راهی که احتمال هم نمی دهید فریبتان دهد .

برادر و خواهر، در همه احوال مواظب شیطان باشید . گاهی شیطانهایی که همراه ما زندگی می کنند از نظر ظاهر مثل خود ما هستند ، ولی بسیار خطر ناکند و آنها که شایعه پراکنی می کنند . آنها که در پی آن هستند که بگونه ای شخصیتهای مملکتی را لکه دار کنند . آنها که مانع از رفتن مردم به سوی جبهه ها می شوند و با تبلیغات گوناگون شما را به جدایی از جهاد ترغیب می کنند ، شیاطینی هستند در جلد انسان .

شیطان و خط شیاطین را بشناسید و با آنها مبارزه کنید . خدا و خط خدا را بشناسید و با تمام کوشش حامی آن باشید که راهی جز راه خداوند به سعادت و کامیابی نخواهد رسید. به آنچه امام امت می گوید عمل کنید وهمیشه جز و یاران واقعی این مرد بزرگ باشید !

خاطراتی دربارۀ شهید : همسر شهید می گوید : شب عروسی مان دو رکعت نماز بجا آورد و در قنوت با صدای بلند «اللهم ارزقنی توفیق الشهادة فی سبیلک » را با ناله زمزمه می کرد . اگر آدمی دلش هم از سنگ بود در آن شب بی گمان اشکش می جوشید ، می دانم آن شب فرشتگان هم با او هم نوا شده بودند.

مادر شهید می گوید به من گفت : مادرجان دعاکن من اول مجروح و زخمی شوم و بعد شهید شوم و وقتی هم شهید شدم ، فقط بالای سرم بنشین و بگو شهادتت مبارک . همیشه از من و پدرش می خواست که برای شهادتش دعاکنیم.

یکی از همرزمان شهید می گوید :شهید بزرگوار در مجالسی که غیبت می شد ، بسیار ناراحت می شد . در چادر سنگر یکی از برادران بحث شوخی را پیش کشید و پشت سر بچه ها صحبت می کرد . برادر عرب زاده گفت : اگر می خواهید غیبت کنید ، من همین الان بلند می شوم . از آنجایی که حضور ایشان در جمع به دیگران آرامش می داد آن شخص از شهید معذرت خواهی کرد و بحث را خاتمه داد .

 یکی دیگر از همرزمان شهید می گوید : یک روز صبح دیدم که ایشان رنگشان برافروخته و چشمانشان قرمز است . علتش را جویا شدم ، اما شهید عرب زاده از جواب دادن امتناع کرد. بعداً توسط یکی از دوستان شنیدم که ایشان مرادش را از حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف)  گرفته و طولی نکشید که به شهادت رسید

منبع : http://shohadaroohanikerman.blogfa.com/