به گزارش خبرنگار فرهنگ و جامعه نذیر کرمان، شهید «احد مقدم» سن و سال زیادی نداشت. علاقه زیادی به مادرش داشت و دل کندن از مادر برایش سخت بود، اما از طرفی دیگر غیرتش اجازه نمیداد در شهر بماند و خبر تجاوز بعثیها به کشورش را بشنود. «پرویز حیدری» که در عملیات والفجر هشت، نوجوان […]
به گزارش خبرنگار فرهنگ و جامعه نذیر کرمان، شهید «احد مقدم» سن و سال زیادی نداشت. علاقه زیادی به مادرش داشت و دل کندن از مادر برایش سخت بود، اما از طرفی دیگر غیرتش اجازه نمیداد در شهر بماند و خبر تجاوز بعثیها به کشورش را بشنود.
«پرویز حیدری» که در عملیات والفجر هشت، نوجوان ۱۴ ساله بود، آخرین دیدار شهید «احد مقدم» با مادرش را اینگونه روایت میکند:
درعملیات «والفجر ۸» گردانهای علی اصغر(ع) و سیدالشهدا(ع) از لشکر۳۱ عاشورا به عنوان گردانهای خطشکن انتخاب شده بودند. ما در گردانهای علی اصغر(ع) بودیم و در مناطق نامعلومی اطراف ماهشهر، قجریه، دارخوین و بهمنشیر شب و روز آموزشهای سخت آمادگی برای عملیات آبی ـ خاکی را پشت سر میگذاشتیم. هر روز بعد از اذان صبح حدود۱۰ کیلومتر میدویدیم. در جریان این تمرینات حدود سه ماه هم از خانواده بیخبربودیم.
یک بسیجی شوخ طبع بنام «احد مقدم» از شهر خوی استان آذربایجان غربی در گروهانمان بود. بیشتر وقتها در تمرین دو صبحگاهی شرکت نمیکرد و میگفت: «در کودکی یک عمل جراحی انجام داده و نمیتواند در این تمرین شرکت کند».
تقریباً دو هفته مانده به عملیات، دیدیم که از «احد مقدم» خبری نیست و در گروهان پیچید که او گم شده است. برخی میگفتند که او فرار کرده است. دوستان پچ پچ میکردند که کجا و چگونه ازاین منطقه نامعلوم رفته؟!!! بعد از چند روز قضیه مفقودی احد مقدم فراموش شد. پنج ـ شش روز مانده به عملیات سر و کله احد پیدا شد. دوستان وهمرزمان اطرافش را گرفتند و جویای غیبت او شدند. احد مقدم با چشمانی پر از اشک در پاسخ گفت: «چون عملیات در پیش بود، دلتنگ مادرعزیزم شدم و با خودم گفتم بدون سر و صدا بروم احوالش را بپرسم و نفسی تازه کنم و برگردم».
عملیات والفجر هشت شروع شد. گروهان ما ساحلشکن بود. قایقها روشن و به راه افتادند. احد مقدم درقایق ما بود. ۳۰ متر مانده به ساحل به آب پریدیم ومشغول پاکسازی سنگرها شدیم. سنگرها یکی پس از دیگری پاکسازی میشد. سوز سرما بهمنماه با توجه به بارش دراین شب از یک طرف و صدای الدخیل نیروهای بعثی، تانکها و تیراندازی ازطرف دیگر گوشهایمان را پر کرده بود. هر لحظه اخبار ناگواری از شهادت همرزمانمان میشنیدیم. ناگهان قلب سراسر نور «احد مقدم» عزیزهم هدف تیردشمن قرار گرفت و به شهادت رسید. او میدانست شهید میشود و به شهادت رسید و چقدر خوب شد که قبل از شهادتش به دیدار مادرش رفت.
انتهای پیام/
منبع:آنـــا ? شهیدی که قبل از عملیاتی مهم دلتنگ مادرش شد
این مطلب بدون برچسب می باشد.
مهدی بختیاری زاده مدیرعامل سازمان مدیریت میادین میوه و تره بار شهرداری تهران، در گفتگو با خبرنگار گروه فرهنگ و جامعه نذیر کرمان، اظهار کرد: تخریب و بازسازی مراکز میوه و ترهباری که چند سالی از ساخت آنها گذشته است و شاید ساختار ساختمان این مراکز مقداری فرسوده شده است، در دستور کار ما قرار […]
بهروز سلطانی در گفتوگو با خبرنگار ورزشی نذیر کرمان، درباره رقابت پرسپولیس و استقلال برای تصاحب عنوان قهرمانی لیگ برتر فوتبال ایران اظهار کرد: پرسپولیس به هماهنگی لازم رسیده و در بهترین شرایط است. شخصیت و پتانسیل لازم برای قهرمانی در این تیم وجود دارد. از روی تعصب نمیگویم، چون شمس آذر و ملوان بندرانزلی هم […]
انتهای پیام/ روزنامههای ورزشی پنجشنبه ۲۷ اردیبهشت۱۴۰۳ اخبار کرمان اخبار کرمان و شهرستان ها منبع:آنـــا ? روزنامههای ورزشی پنجشنبه ۲۷ اردیبهشت۱۴۰۳
به گزارش گروه سیاست نذیر کرمان، گزارش هفته این شماره خط حزبالله، در آستانه شروع به کار دوره جدید مجلس شورای اسلامی با مرور توصیهها و تذکرات رهبر انقلاب به نمایندگان مردم در قوه مقننه، نقش مجلس قوی در پیشرفت و بنبستشکنی مسائل کشور را بررسی کرده است. به مناسبت فرارسیدن دهه کرامت و در […]
× =