روایتی از زندگی فردی که از آخر خط به زندگی بازگشت!
ورزشکار زورخانه بودم، تواضع، افتادگی و فروتنی را در ورزشکاران میدیدم، آنها هم زیاد گوشزد میکردند، اما من گوشم بدهکار این حرفها نبود، خیلی غرور داشتم، همین غرور هم زد توی گوشم و مرا پای مصرف مواد نشاند! نذیر کرمان – کرمان، یاسین اسفندیارپور: شاید جمله «با یک بار مصرف کسی معتاد نمیشود» را زیاد […]
ورزشکار زورخانه بودم، تواضع، افتادگی و فروتنی را در ورزشکاران میدیدم، آنها هم زیاد گوشزد میکردند، اما من گوشم بدهکار این حرفها نبود، خیلی غرور داشتم، همین غرور هم زد توی گوشم و مرا پای مصرف مواد نشاند!
نذیر کرمان – کرمان، یاسین اسفندیارپور: شاید جمله «با یک بار مصرف کسی معتاد نمیشود» را زیاد شنیده باشید، اما گزارش امروز روایت زندگی شخصی است که میگوید، بله، آدمهای معتاد از آسمان به زمین فرستاده نشدهاند، روزی مثل ما بودند اما راهِ اشتباه آنها را گرفتار کرد و عمرشان را تحت تاثیر قرار داد، او حتی ثابت کرد کسانی که ورزشکار هستند هم از دام خانمانسوزش در امان نیستند.
سعدالله مرادی کسی که روزگاری فکر میکرد آرامش را میتوان در مصرف مواد مخدر داشت، راه پرخطرش را رفت، ته خطش را دید و پشیمان شد.
او که حیدر هم صدایش میکنند، آرام آرام خودش را جدا کرد و در نهایت به زندگی بازگشت، بعد هم تصمیم گرفت مرکزی را احداث و معتادان را از دام سخت و کشنده اعتیاد نجات دهد.
با یک بار مصرف، معتاد شدم
مرادی در گفتوگو با نذیر کرمان، از روزهای مصرف سخن به میان آورد و عنوان کرد: ورزشکار زورخانه بودم، تواضع، افتادگی و فروتنی را در ورزشکاران میدیدم، آنها هم زیاد گوشزد میکردند، اما من گوشم بدهکار این حرفها نبود، خیلی غرور داشتم، همین غرور هم زد توی گوشم و مرا پای مصرف مواد نشاند!
غرورم اجازه نداد بگویم، نه!
وقتی به من مواد پیشنهاد شد، غرورم اجازه نداد بگویم، نه! با خودم گفتم با یک بار مصرف که آدم معتاد نمیشود، بعد دیگه مصرف نمیکنم، غافل از اینکه آن، اولین قدم بیماریام بود.
وقتی یک فرد مصرف میکند، یواش یواش از اجتماع، خانواده و دوستان طرد میشود کمکم وقتی نگاه میکند میبیند همه چیز را از دستداده و مجبور است تحت هر شرایط و قیمتی مصرف کند.
معتاد در واقع یک شخصیت ندارد، وقتی مصرف میکند چندین شخصیت در او ظهور و بروز میکند و مجبور است به خاطر تهیه مواد شخصیت کاذب داشته باشد.
بعد از مدتی فهمیدم بیچاره شدم
او از اجتماع هم فاصله میگیرد و گوشهگیر میشود، من هم همینطور شدم، بعد از یک مدت که از مصرف مواد مخدر گذشت فهمیدم بیچاره شدم و خیلی تلاش میکردم که دیگر مصرف نکنم اما نمیشد.
تلاش میکردم اما ناموفق بود، همین تکرارهای ناموفق اعتماد بهنفس من را میگرفت و فکر میکردم که دیگر این دردی است که درمان ندارد.
از خدا فقط مرگ را میخواستم
بارها و بارها پیش دکتر رفتم، داروی گیاهی مصرف کردم، روشهای مختلف پیشنهاد شد، همه را امتحان کردم ولی موقتی بود و نتیجه نداشت،خیلی سختی کشیدم!
تا اینکه به خواست خداوند یکی از دوستان همشهری یک برگ اعلامیه به من داد، جملهای روی آن بود که خیلی تاثیرگذار بود. نوشته بود «با بال شکسته پر گشودن هنر ماست».
گفتم: داستان این چیست؟ گفت کمپ ترک اعتیاد است.
بیا پیش درد کشیده!
زنگ زدم گفتم چگونه به ما کمک میکنید گفت دوست عزیز تا حالا میرفتی پیش طبیب حالا میآیی پیش درد کشیده! بیا نگران نباش کمکت میکنیم.
زندگی که امروز دارم هیچوقت در رؤیاهایم منتظرش نبودم، باورم نمیشد که یک روزی چنین اتفاقی بیفتد، من در زمان مصرف بهروزی رسیدم که از خدا فقط مرگ را میخواستم، همدردهایی که کنارم بودند، میگفتند صبر کن و پاک بمان درست میشود.
خداوند عمر دوباره به من داد
اول خیلی این حرف را نمیتوانستم درک کنم کمکم اتفاقات خوب افتاد و خدا را شاکر هستم که عمر دوباره به من داد، یک تولد و زندگی دیگر!
سعی کردم رفتار و کردارم را عوض کنم تا لایق این زندگی دوباره باشم. نمیخواهم مثل قبل زندگی کنم، آن سیستم از پایه اشتباه بود.
حالا زندگی قشنگی دارم و دنیای امروزم پر از شکرگذاری است. از لحظه لحظه پاکی، زندگی و اعتبار بازگشتهام لذت میبرم.
فکر نکنید اعتیاد درمان ندارد
به خانوادهها توصیه میکنم اگر معتادی دارند، او را به زور ترک ندهند، شرایط را برایش آماده کنند و به او فرصت بدهند، معتاد از زور متنفر است، از کنترل شدن بدش میآید و لج میکند، بدانید که او بیمار است. فکر نکنید اعتیاد درمان ندارد، همه حرفهای کلیشهای را دور بریزید و خانوادهتان را نجات دهید.
معتاد را نباید سرزنش کرد، حتی فردی که ترک کرده را هم نباید به رویش آورد، او خودش به اندازه کافی عذاب وجدان دارد.
باور کنید میشود ترک کرد، من این دوران را گذراندهام، از ته خط برگشتهام، اگر کسی در جاده نابودی اعتیاد با کیلومتر ۵ حرکت میکند، من با کیلومتر ۱۰۰ رفتهام! حالا هم ترک کرده، هم به ورزش برگشته و هم در پی آن هستم که در رشته روانشناسی تحصیل کنم. البته هم دردهای خودم را هم فراموش نمیکنم و سعی دارم کمک حالشان باشم.
آخر اعتیاد، خواری، بدبختی و ذلت است
کسانی که غرق در بیماری هستند، باید به این نتیجه برسند که بر میگردند، کسانی هم که اول راه آلوده شدن هستند هم بدانند ته این ماجرا چیزی به غیر از خواری، بدبختی و ذلت نیست.
پایان پیام / ۸۰۰۴۹ / ش
روایتی از زندگی فردی که از آخر خط به زندگی بازگشت!
منبع: فــارس
? روایتی از زندگی فردی که از آخر خط به زندگی بازگشت!
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰