جانباز شیمیایی میگوید: همه دنیا با ما سر جنگ داشت، میخواستند کشور ما را به هر شکل ممکن نابود کنند حتی با گازهای سمی فسفر و خردل! نذیر کرمان کرمان/ آمنه شهریارپناه: گرمای هوا کمی اذیت میکند، از پنجره نگاهی به پایین میاندازم، هیاهویی نیست، حتی ماشینها هم صدای بوقشان قطع شده است، چند نفری […]
جانباز شیمیایی میگوید: همه دنیا با ما سر جنگ داشت، میخواستند کشور ما را به هر شکل ممکن نابود کنند حتی با گازهای سمی فسفر و خردل!
نذیر کرمان کرمان/ آمنه شهریارپناه: گرمای هوا کمی اذیت میکند، از پنجره نگاهی به پایین میاندازم، هیاهویی نیست، حتی ماشینها هم صدای بوقشان قطع شده است، چند نفری در پارک و روی چمنهای آن نشستهاند، برخی هم دراز کشیده تا بوی چمنوخاک حالشان را بهتر کند.
دختران جوانی هم از همین کافه کناری درون لیوانهای قدبلندی نوشیدنی گرفتند و در گوشهای دیگر نشستند، آرامش محض بر شهر سایه انداخته است، انرژی خوبشان روح من را هم تازه میکند، در همین حین صدای تلفن همراهم بلند میشود، دنبالش میگردم و آن را از لابهلای روزنامهها و کاغذها پیدا میکنم.
آن صدا خبر از گفتوگوی جدید با یک جانباز دارد، تصویرش قلبم را فشرد اما به موقع بود، با خودم گفتم به راستی اگر سعیدها نبودند جامعه ما در چنین آرامشی بود؟ باز هم میتوانستم پا روی پا بیندازم بستنی بخورم و خبر تنظیم کنم؟ کجا بودم؟ اصلا حضور داشتم؟
این دختران، یا آن پسران انتهای پارک چه؟ آیا با مختار یا مختارها آشنا هستند؟ عکسهایشان را دیدهاند؟ آیا میدانند که همه گشتوگذارشان همان چند موزائیک حیاط خانهشان است؟ درباره زندگی سخت ۴۰ سالهای که با ریههای خراب و چشمان نابینا گذراندهاند، مطلبی خواندهاند؟ آیا با کسانی که یک عمر روی تخت خوابیدهاند همصحبت شدهاند؟
یا او که باد به غبغبش میاندازد، تابی به گردنش میدهند، ادعای روشنفکری کرده و ابتدای هر جملهاش میگوید کجای دنیا … آیا میداند کشورهای غربی بهویژه آلمان، انگلیس و فرانسه به همراه آمریکا روزگاری بر سر این ملت به جرم دفاع از کشورشان بمبهای شیمیایی ریختند؟
میداند مختار سعید ۸ فرزندش را رها کرد، عازم جبهههای جنگ شد و ۵ سال در آنجا ماند تا وجبی از این خاک دست نااهلان و نامحرمان نیفتد و دشمن به ناموس میهن جسارت نکند؟
از دشت عباس چه؟ اصلا نامش را شنیدهاند؟ آیا میدانند مختارهای کرمانی از این محل تا شلمچه را پیمودند و نفسشان را آنجا جا گذاشتند؟
اصلا بگذارید قصه مختار را بگویم. او بسیجی بود، از طرف پایگاه بسیج رفت، به گلوله اهمتی نمیداد، در مهران و دهلران و بعد از آن در سد دز تدارکات جنگ را انجام داده است، همین که سخنش را آغاز کرد، اشکش جاری شد، چه کسی این اشکها را دیده است؟
او از آن روزها گفت … از روزهایی که من میروم و تو بمان! از روزهایی که اول من برای کشورم سر میدهم بعد تو بیا، از روزهای سلحشوری، وفاداری، شهادتطلبی …
از روزهایی که میدانستند زیر پیکر این شهید نارنجک بدون ضامن کار گذاشته شده تا به محض جابهجایی تکانی بخورد و منفجر شود، باز هم طرفش میرفتند و شهید میشدند.
برخی هم با خود سوغاتی میآوردند، مثل آقای سعید که تیر و ترکش آورد و یک گلوی تنگ! او به محض ورود به دشت عباس شیمیایی میشود، بینایی خود را از دست میدهد، بعد از چند وقت از میهمانی بیمارستان بیرون میآید و تا همیشه نفسش تنگ است و دستگاه اکسیژن جزو جدایی ناپذیر او میشود، دست و کتفش هم یادگاری دارند، جای گلوله!
در عصر هایپرسونیکها و خرمشهرهای ۴، آیا کسی باور میکند که رزمندگان ما با یک کلانش میجنگیدند؟ آری این را همین امروز مختار سعید گفت و البته این را هم اضافه کرد که از بعثیها چه تجهیزاتی غنیمت گرفتند، حتی تانک چیفتن!
نسل جوان ما که توقعاتشان را روی شانه خانوادههایشان انداخته است، آیا خبر دارد که روزگاری جوانان ۱۵ ساله ما از دشمن اسیر میگرفتند؟ این هم بین سخنان آقای سعید بود، نوجوانی که در شلمچه یک سرهنگ سودانی را به اسارت گرفته بود.
اینجا باز هم بغض راوی عزیز ما میترکد و با صدای بلند گریه میکند، بعد از آن ادامه میدهد: همه دنیا با ما سر جنگ داشت، میخواستند کشور ما را به هر شکل ممکن نابود کنند حتی با گازهای سمی فسفر و خردل! از هر کشوری بین نیروهای بعثی بود، آن روزها سینههای دختران را میبریدند و آنها را داغ میکردند، حالا دلسوز ما شدهاند؟ غربیها میخواهند ما را نابود کنند.
نسل جوان آیا میداند که این قهرمانانِ آن روزها و بیمارانِ این روزها مستاجرند؟ آیا میدانند که چه کسی از آنها مراقبت میکند؟ همسرانی که بعضا خودشان بیمارند و حقوقی هم ندارند؟ همین آقای سعید که همسرش سرطان دارد و از جایی هم تامین نمیشود را چه کسی دیده و پای حرفش نشسته است؟ کم اطلاعاتی نسل جوان را چه کسی برعهده میگیرد؟
آنها باید بدانند سلاحهای شیمیایی ساخت آلمان با مختارها چه کرده، با کشورشان چه کرده است؟
به نظر میرسد در گام دوم انقلاب و در روزهایی که استارت رفتن به سمت تمدن نوین اسلامی را زدهایم، به این عزیزان بیشتر نیاز داریم، یادگاران جبهه و جنگ را به جهاد تبیین بخوانید! آنها حماسه آفریدن را بلدند.
پایان پیام/۸۰۰۶۵/ب
منبع: فــارس ? روایتهای آغشته به فسفر و خردل، برای نسلی که تشنه حقیقتاند
موجی از گزارشها و اعتراضات شهروندان در شهرستانهای بافت، رابر و ارزوئیه در استان کرمان، نشان از نارضایتی گسترده نسبت به نحوه برگزاری انتخابات مجلس شورای اسلامی دارد.
دادستان عمومی و انقلاب شهرستان زرند گفت: در پی درگیری میان مهمانان مراسم عروسی در یکی از تالارهای زرند، متاسفانه یک نفر به قتل رسیده و تعدادی دیگر نیز مجروح شدند. به گزارش نذیر کرمان از کرمان، دادستان عمومی و انقلاب شهرستان زرند اظهار کرد: در پی درگیری میان مهمانان مراسم عروسی در یکی از […]
همایش ملی مبارزه با آفت سوسک سر خرطومی حنایی در بم برگزار شد. به گزارش نذیر کرمان از بم، سید مهدی طبیبزاده پیش از ظهر امروز در همایش ملی مبارزه با آفت سوسک سر خرطومی حنایی که در تالار پرستو ارگ جدید بم برگزار شد، اظهار کرد: خرمای مضافتی بم در معروف است و حاصل […]
سید حسین مرعشی گفت: وای به حال شما اگر بعد از انتخابات به مردم پشت کنید. من تا جایی با شما هستم که شما در مسیر خدمت به این مملکت و مردم باشید. به گزارش نذیر کرمان از کرمان، سید حسین مرعشی عصر امروز در نشست انتخاباتی اصلاحطلبان در تالار فرهنگ و هنر ارشاد گفت: […]
+ 6 = یازده