روایتی از زلزله ۵ دی ۱۳۸۲؛ روایت یک مادر از تاب‌آوری در دل ویرانی

روایت پوران از زلزله بم؛ «خانه فرو ریخت اما دل نه»

پوران فروتن، بانوی سالخورده بمی که در زلزله ویرانگر بم ۱۱ نفر از عزیزانش را از دست داد، با دفن همسر و دخترش در حیاط خانه و زندگی در کنار خاطره‌ها، سال‌هاست هر صبح را با «سلام به مزار» آغاز می‌کند؛ روایتی انسانی از رنج، ایستادگی و امید.

بم – نذیر کرمان – گاهی زلزله فقط دیوارها را فرو نمی‌ریزد؛ ستون‌های زندگی را هم می‌لرزاند. در سالروز زلزله دلخراش بم (۵ دی ۱۳۸۲)، روایت «پوران فروتن» از دل محله‌های زخمی این شهر، بار دیگر یادآور شد که برخی آدم‌ها، حتی وقتی همه چیز را از دست می‌دهند، هنوز توان «ادامه دادن» را در خود حفظ می‌کنند.

پوران فروتن، بانویی حدود ۷۵ ساله است که در آن صبح تلخ، شمار زیادی از اعضای خانواده‌اش را از دست داد. او از لحظه‌هایی می‌گوید که میان غبار و آوار، به دنبال صداهایی بود که دیگر پاسخ نمی‌دادند؛ اما خودش زنده ماند تا راوی همان صداها باشد.

### شب قبل از زلزله؛ نگرانی‌ای که جدی گرفته نشد
پوران با اشاره به زمین‌لرزه‌های روز چهارم دی‌ماه، با بیان اینکه چند بار لرزش زمین باعث شد اهل خانه نگران شوند، عنوان کرد: «همه‌اش دلشوره داشتم و به خانواده گفتم امشب در خانه نمانیم، اما قبول نکردند.»

او با بیان اینکه برای احتیاط، کناره یک ستون را برای خوابیدن انتخاب کرد، افزود: «به بچه‌ها گفتم نزدیک ستون بخوابند، اما رویا گفت هوا سرد است و کنار بخاری می‌خوابم.»

### صبح ویرانی؛ زنده ماندن زیر آوار
پوران درباره لحظه وقوع زلزله، با بیان اینکه هنوز خوابش سنگین نشده بود، عنوان کرد: «یک صدای مهیب آمد و زمین شروع کرد به تکان شدید… فشار و سنگینی زیادی روی خودم حس کردم و دیگر چیزی نفهمیدم.»

او ادامه داد: «وقتی به هوش آمدم، نفس کشیدن سخت بود. همه جا تاریک بود. فقط فهمیدم زلزله شده و گیر افتاده‌ام. از ته دل گفتم یا ابالفضل(ع) کمک کن… بعد صدا زدم سید محمود، علی، محمد… و کم‌کم صدای بچه‌ها را از بالای آوار شنیدم.»

به گفته این بانوی بم، فرزندانش او را از زیر خروارها خاک بیرون کشیدند و او بدون آسیب جدی، خودش را به حیاط رساند؛ اما آنجا آغازِ خبرهای تلخ بود.

### سوگِ ۱۱ عزیز؛ ماندنِ یک مادر با یک حیاط و دو مزار
پوران با بیان اینکه نخست پیکر همسرش پیدا شد، عنوان کرد: «لباس‌های خاکی سید محمود را که دیدم، دنیا دور سرم چرخید.» او افزود: «بعد رویا را هم پیدا کردند… دخترم دیپلم گرفته بود و پر از آرزو بود.»

او می‌گوید در آن روزها، خبر جان باختن دیگر اعضای خانواده هم رسید؛ از جمله یکی از دخترانش به همراه دو فرزند، یکی از پسرانش به همراه سه فرزند و نیز دامادها؛ و شمار جان‌باختگان خانواده به ۱۱ نفر رسید.

این مادر داغدار در ادامه، با بیان اینکه نمی‌توانست دوریِ همسر و دخترش را تحمل کند، عنوان کرد: «نگذاشتم پیکرشان را به قبرستان ببرند. گفتم همین‌جا در خانه دفنشان کنید.»

به این ترتیب، حیاط خانه برای پوران به «یادمان» تبدیل شد؛ جایی که نه صرفاً خاک، بلکه تکه‌ای از زندگی گذشته در آن آرمیده است.

### خانه‌ای که دوباره ساخته شد؛ اما درِ خانه رو به مزار باز می‌شود
پوران می‌گوید بعد از مدتی آوارها جمع شد و در همان زمین، خانه‌ای ساده ساخته شد؛ اما با یک تصمیم معنادار: «درِ خانه‌ام را طوری ساختیم که روبه‌روی مزار همسر و دخترم باز شود… کنار یک باغچه کوچک.»

او اکنون هر روز را با سلام آغاز می‌کند و هر شب را با مرور خاطره‌ها به پایان می‌برد؛ خاطره‌هایی که به گفته خودش «نبضِ حیات» او شده‌اند.

## اهمیت خبر در یک نگاه
– برای خانواده‌های کرمانی و بمی: این روایت، تصویری واقعی از عمق آسیب‌های روانی و اجتماعی زلزله بم است؛ زخم‌هایی که سال‌ها بعد هم نیازمند توجه، همدلی و خدمات حمایتی هستند.
– برای مدیریت بحران و مسئولان شهری: یادآوری می‌کند که بازسازی فقط ساخت‌وساز نیست؛ «بازسازی زندگی» به حمایت روانی، اجتماعی و فرهنگیِ بلندمدت هم نیاز دارد.
– برای نسل جوان: تجربه پوران، یک درس روشن از تاب‌آوری است؛ اینکه در سخت‌ترین رنج‌ها هم می‌توان معنایی برای ادامه مسیر پیدا کرد و امید را زنده نگه داشت.

کلمات کلیدی:
زلزله بم, روایت زلزله, پوران فروتن, تاب‌آوری اجتماعی, سوگ و بازماندگان زلزله, بم, اخبار کرمان, اخبار کرمان و شهرستان ها, اخبار استان کرمان

پوران؛ زائر زیارتگاه عشق و نگهبان خاطره‌ها

منبع: نذیر کرمان
? پوران؛ زائر زیارتگاه عشق و نگهبان خاطره‌ها