هر زمان که میدیدمش تیپ جلف و متفاوتی داشت، انگار رنگینکمان از جلوی چشمانت رد میشود، اما حالا او را با چادر مشکی و با وقاری خاص میبینم. نذیر کرمان- کرمان؛ زهرا بمی: از وقتی یادم میآید، او را با تیپی متفاوت و جلف میدیدم، موهایش را از روسریاش بیرون میریخت و آرایش غلیظی داشت. […]
استاندار که باشی، ماه رمضان هم باشد، خیلیها دعوتت میکنند برای افطار، آن هم افطاریهای آنچنانی با غذاهای رنگ و وارنگ، اما من دلم میخواهد، دم افطار وضو بگیرم و بروم یک گوشه شهر، دور از همهچیز و همهکس، بعد بنشینم پای یک سفره افطار معمولی با آدمهای معمولی. فت فتو _ کرمان؛ مهسا حقانیت: […]