نذیر کرمان | آلبوم قدیمی را که باز کردند، صدای عکسها شنیدنی بود! رفتیم به پنجاه شصت سال قبل؛صدای یخ فروشها در خیابان خانی آباد،گل فروشی بر چهارراه یا نمایشگاه اتومبیلی که شده بود پاتوق تختی و رفقا؛صدای همه آنها می آمد؛ رسای رسا. هیاهوی تیمملی در ملبورن و هلسینکی تا صدای شهلا که میگفت:«میدانم […]