یادداشت تحلیلی: دینامیک روانشناختی-سیاسی هواداران پس از انتخابات و تأثیر آن بر توسعه منطقهای
نذیر کرمان: فرآیند انتخابات، بهمثابه آوردگاهی برای رقابت ایدهها و برنامهها، ماهیتاً با سطوح بالایی از برانگیختگی هیجانی در میان هواداران نامزدها همراه است. با این حال، مدیریت ناکارآمد این هیجانات در دوران پس از اعلام نتایج، میتواند به یک پدیده روانشناختی-سیاسی مخرب تبدیل شود که نهتنها فرصتهای توسعه را میسوزاند، بلکه با تضعیف نمایندگان پیشین و فرسایش نمایندگان کنونی، منطقه را در چرخهای از رکود و عقبماندگی گرفتار میکند. این یادداشت با بهرهگیری از مفاهیم بنیادین روانشناسی اجتماعی و علوم سیاسی، به تحلیل این دینامیک میپردازد.
۱. روانشناسی هواداری و پسا-انتخابات:
- هویت اجتماعی و تعلق گروهی (Social Identity Theory – Tajfel & Turner): هواداران، بخشی از هویت فردی خود را در گرو پیروزی نامزد مورد حمایتشان تعریف میکنند. شکست در انتخابات، نهتنها یک شکست سیاسی، بلکه بهعنوان تهدیدی برای هویت فردی و گروهی ادراک میشود. این امر منجر به فعال شدن سازوکارهای دفاعی روانی میگردد.
- سوگیری تأییدی و تفکر گروهی (Confirmation Bias & Groupthink – Janis): در طول رقابت، هواداران عمدتاً در معرض اطلاعاتی قرار میگیرند که باورهایشان را تأیید میکند و در گروههای همفکر، به اجماع میرسند. پس از شکست، پذیرش واقعیت دشوار شده و تمایل به یافتن مقصر بیرونی (تقلب، توطئه، رقیب) یا تمرکز افراطی بر نقاط ضعف رقیب پیروز افزایش مییابد.
- هیجانات منفی پایدار (Persistent Negative Affect): خشم، سرخوردگی، و احساس بیعدالتی ناشی از شکست، اگر بهدرستی مدیریت نشود، میتواند به یک وضعیت هیجانی مزمن تبدیل شود. این هیجانات منفی، فیلتری برای تفسیر تمام کنشهای نماینده پیروز ایجاد کرده و مانع از هرگونه ارزیابی منصفانه یا همکاری سازنده میشود.
- روانشناسی پیروزی (Psychology of Winning): در سوی دیگر، هواداران نامزد پیروز نیز ممکن است دچار “سندروم پیروزی” شوند؛ انتظارات غیرواقعبینانه، فشار برای تحقق وعدهها در کوتاهترین زمان، و بعضاً رفتارهای حذفی نسبت به گروه رقیب، میتواند انرژی نماینده منتخب را بهجای تمرکز بر برنامههای کلان، صرف مدیریت این انتظارات و تنشها کند.
۲. پیامدهای سیاسی و توسعهای:
- سرمایهسوزی انسانی: “از میدان بهدر کردن” نماینده پیشین: هواداران شکستخورده، با تمرکز بر تخریب و انتقامجویی هیجانی، فضایی مسموم پیرامون نماینده پیشین ایجاد میکنند. این امر مانع از انتقال تجربیات، حفظ شبکههای ارتباطی مفید، و استفاده از ظرفیتهای بالقوه او در جایگاههای مشورتی یا اجتماعی میشود. در عمل، بخشی از سرمایه انسانی و اجتماعی منطقه که در دوره نمایندگی پیشین انباشته شده، به دلیل هیجانات کنترلنشده، سوزانده میشود.
- فرسایش نماینده کنونی و کاهش کارآمدی: نماینده منتخب، بهجای تمرکز بر وظایف اصلی قانونگذاری و پیگیری مطالبات کلان منطقه، بخش قابل توجهی از انرژی و زمان خود را صرف پاسخگویی به حملات تخریبی، مدیریت انتظارات نامعقول هواداران خود، و تلاش برای ایجاد مشروعیت در میان گروه مخالف میکند. این “مالیات هیجانی” (Emotional Tax)، توان او برای پیگیری برنامههای توسعهمحور را بهشدت کاهش میدهد و او را خسته و مستأصل میسازد.
- ایجاد شکاف اجتماعی و تضعیف سرمایه اجتماعی (Erosion of Social Capital – Putnam): تداوم فضای دوقطبی و تخاصم پس از انتخابات، اعتماد عمومی را خدشهدار کرده، همکاری میان گروههای مختلف اجتماعی را دشوار میسازد و انسجام لازم برای پیشبرد پروژههای بزرگ منطقهای را از بین میبرد. منطق “ما” در برابر “آنها” بر منافع مشترک منطقهای غلبه میکند.
- چرخه عقبماندگی: این دینامیک معیوب، منجر به ایجاد یک چرخه میشود: انتخابات هیجانی -> شکست در مدیریت پسا-انتخابات -> سرمایهسوزی انسانی و فرسایش نماینده -> کاهش کارآمدی در پیگیری توسعه -> تداوم یا تشدید مشکلات منطقه -> نارضایتی عمومی -> زمینهسازی برای انتخابات هیجانی بعدی. در این چرخه، “فرصتهای طلایی” برای توسعه یکی پس از دیگری از دست میروند.
۳. راهکارهای بالقوه (از منظر سیاستگذاری و نخبگان):
- ترویج بلوغ سیاسی و سواد هیجانی: نخبگان سیاسی و اجتماعی، رسانهها، و نهادهای مدنی نقش کلیدی در آموزش و ترویج فرهنگ پذیرش نتایج انتخابات، مدیریت هیجانات، و تفکیک میان رقابت انتخاباتی و همکاری پسا-انتخاباتی دارند.
- تغییر گفتمان از “تقابل” به “تعامل”: تأکید بر منافع مشترک منطقهای و ضرورت همکاری تمام گروهها پس از انتخابات، فارغ از نتیجه، میتواند بهتدریج فضای تخاصم را کاهش دهد.
- نقشآفرینی نهادهای میانجی: ایجاد پلتفرمهایی برای گفتگو و همکاری میان نماینده منتخب، نمایندگان پیشین، و فعالان گروههای مختلف سیاسی و اجتماعی میتواند به ترمیم شکافها و استفاده بهینه از تمام ظرفیتها کمک کند.
نتیجهگیری:
رفتار هیجانی کنترلنشده هواداران پس از انتخابات، فراتر از یک واکنش طبیعی، یک آسیب جدی برای فرآیندهای دموکراتیک و توسعه پایدار منطقهای است. درک عمیق سازوکارهای روانشناختی و پیامدهای سیاسی این پدیده، اولین گام برای حرکت به سمت فضایی است که در آن، رقابت انتخاباتی به موتور محرکهای برای توسعه تبدیل شود، نه مانعی بر سر راه آن. گذار از سیاستورزی هیجانمحور به سیاستورزی عقلانی و نتیجهگرا، ضرورتی انکارناپذیر برای شکستن چرخه فرصتسوزی و عقبماندگی است.
یاسر علیپور اشرفی
مدیرمسئول رسانه برخط نذیر کرمان
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰