چرایی مشکل مدیران با رسانه
کرمان- فت فتو- سرپرست فرمانداری رفسنجان که بهعلت نوع برخورد با یک خبرنگار طی هفته گذشته برکنار شد فرد تازهکار و کمسابقهای نبود؛ وی سالها فعالیت مدیریتی حتی در کسوت فرمانداری همان شهرستان نیز داشت. عمق مشکل مربوط به تعامل برخی مدیران و نهادهای اجرایی کشور با رسانهها هم تنها به همین یک مورد رفسنجان […]
کرمان- فت فتو- سرپرست فرمانداری رفسنجان که بهعلت نوع برخورد با یک خبرنگار طی هفته گذشته برکنار شد فرد تازهکار و کمسابقهای نبود؛ وی سالها فعالیت مدیریتی حتی در کسوت فرمانداری همان شهرستان نیز داشت.
عمق مشکل مربوط به تعامل برخی مدیران و نهادهای اجرایی کشور با رسانهها هم تنها به همین یک مورد رفسنجان محدود نمیشود و باوجود همه نقاط قوت موجود که برخی مصادیق آنها مشهود است اما گلایههای رسانهها و البته مدیران در این زمینه بسیار زیاد است و انگار این قصه هم پایانی ندارد.
اما چه میشود که کار بین برخی مدیران و رسانهها گاه به این مرحله میرسد؟ ریشهها و علل چنین رخدادهایی کجاست؟
اگرچه مشکل به هر دو طرف ماجرا- هم رسانه و هم مدیران- و برخی سیاستگذاری های کلان در این حوزه بر میگردد اما در این نوشتار ضمن واکاوی مشکلات حوزه رسانه بیشتر بر نقش و سهم مدیران از این ماجرا تمرکز شده است.
یکی از مهمترین دلایل نیز به نوع تعریفی که مدیران از رسانه دارند و سطح دانش و مهارت برخی از آنان در ارتباط با رسانه بر میگردد. شاید باور این نکته کمی سخت باشد اما من که سالها در حوزه رسانه کار میکنم به چشم دیدهام برخی مدیران حتی از نظر سوادرسانه هم نیازمند تقویت دانش و مهارت هایشان متناسب با الگوهای علمی روز و تعاریف علمی از رسانه هستند. نکته مهمتر اینکه حتی شماری از همین افراد به فعالان رسانه امین، متخصص و شناخته شده در کنار خود نیز در میدان عمل، اعتنا و اعتماد نمیکنند یا اعتمادعمومی و افکارعمومی در برابر سایر مسائلی که پیش رو دارند، آنقدر برایشان اهمیت ندارد که از این زاویه بنگرند و برای همه فعالیت هایشان به دنبال پیوست رسانه یا رویکرد افکارعمومی باشند.
در این شرایط نکته قابلتاملتر که توجیه ندارد نیز این است که مشاهده شده تعدادی از همین مدیران در تریبونها خواهان جلب توجه مردم به ارتقای سواد رسانهای هستند. هنوز مدیرانی سراغ داریم که وقتی با تماس تلفنی خبرنگاران حتی از رسانههای شناخته شده و معتبر که رهگیری و شناسایی هویت آنان نیز براحتی قابل احراز است مواجه میشود تنها پاسخی که میدهند این است: شما را نمیشناسم، خدانگهدار. اگرچه در مقابل نیز هستند تعدادی از مدیران که از همه ظرفیت های رسانه ها برای مدیریت و پیشبرد امور تحت مدیریت خود بهره می گیرند و بسیاری از مشکلاتشان را نیز در همین رهگذر حل می کنند.
اما براستی مدیران ما چه نوع برداشت، تعریف و سطح تعاملی با اصحاب رسانه برای خود دارند که کار به اینجا میکشد؟
بیشک، تعریف و تصویری که فرد از یک پدیده دارد، سطح تعامل، رفتار، بهرهگیری یا هرگونه تصمیمگیری مرتبط با آن پدیده را تعیین میکند؛ برای نگارنده که سالها سابقه خبرنگاری آن هم در خبرگزاری رسمی و ملی کشور دارد این پرسش هنوز وجود دارد که چرا هنوز که هنوز است مدیران ما (بخش قابل تاملی از مدیران) نباید تعریف درستی از کارکردهای رسانه، سوادرسانهای و مهارتهای ارتباط و بهرهگیری از رسانه و اصحاب رسانه داشته باشند؟
سوال مهمتر اینکه چرا برخی مدیران نه تنها رسانه را تنها تهدید میپندارند بلکه بوضوح میبینیم هیچ بهرهای از ظرفیت رسانه برای حل چالشها و مشکلات پیش روی خودشان هم نمیبرند، حال آنکه در نوع تعامل و استفاده از رسانه یا چالش ایجاد میکنند یا بر مشکلات و چالشهای موجود نیز میافزایند که نشان میدهد ما حتی در تعریف از کارکرد رسانه و بهدنبال آن شکلدهی مناسبات با اصحاب رسانه نیز دچار مشکلات تاریخی و همچنان عمیق هستیم.
اگر بخواهم ملموستر عمق فاجعه از نوع نگاه برخی مدیران به رسانه را در این زمینه روایت کنم به یک مصداق که همین چندوقت پیش برای ما در استان اتفاق افتاد میپردازم که با وجود آسیب دیدن یکی از از خبرنگاران هنگام حضور در یک حادثه طبیعی بسیار مهم و اطلاعرسانی در شرایط بحران، وقتی برای جبران برخی خسارتهای وارد شده در همان حادثه به بعضی مدیران متولی مراجعه میکنیم، بسیار طلبکارانه و حتی غیرمحترمانه، ابتدا اصل واقعه را زیر سوال میبرند و همه زحمات و کارکردهای رسانه در همه بخش ها بویژه بحران را براحتی نادیده میانگارند، بعد هم شانه خالی میکنند و مدعی هستند که چرا اساسا رفتهایم برای پوشش خبری؟
گاهی نیز مشاهده شده برخی مدیران، با رویکردی بسیار غیرکارشناسی و نه از سر سیاستگذاری رسانهای، اصحاب رسانه را کارمند زیردست خودشان میپندارند که با امر، نهی و به شکل دستوری باید برای رسانه حکم کنند که چه چیزی از نظر آنان خبر است، چه چیزی خبر نیست و به دنبال آن، چه مطلبی باید منتشر شود و کدام خبر نباید انتشار یابد.
حال آنکه البته همفکری و تعامل نزدیک بین مدیران و رسانهها در مورد رویدادها بسیار ضروری، انکارناپذیر و نیاز اولیه هر دوطرف برای سیاستگذاری تولید محتواست که در کشورهای دیگر مصادیق عینی آن را بویژه در رویدادهای مهم میبینیم اما هنوز خیلی از مدیران تعریف مناسبی از جایگاه رسانه ها ندارند.
برخی مدیران تعریفی که از رسانه دارند این است که همه رسانه ها تنها بهدنبال صرفا زدن یک خبر جنجالی، مخاطب بیشتر به هر قیمتی و گرفتن مُچ مدیران هستند و هیچ کارکرد و رویکرد دیگری ندارند.
هنوز برخی مدیران نمیخواهند بپذیرند چه سهم و نقشی در از اعتبار انداختن اعتبار برخی رسانههای رسمی و حاکمیتی نزد افکارعمومی دارند و چرا اجازه ندادهاند یا همکاری نکرده اند که رسانهها به کارکرد تخصصی خود بپردازند و کارشناسان و متخصصان رسانه تصمیم گیری و سیاستگذاری کنند؛ البته با همراهی و هماهنگی متولیان که اطلاعات مسائل همهجانبه را در دست دارند.
وقتی رویداد مهمی در یک نقطه شکل میگیرد، در آن لحظه بیشتر رسانه ها در آنِ واحد در آنجا حضور ندارند و مجبورند با اتکا به سایر منابع بویژه منابع مطمئن و رسمی، در زمان مناسب و با سیاستگذاری اصولی، خبرها را به شکل کارشناسی اطلاع رسانی کنند اما بارها مشاهده شده در مواقعی که موضوعات حساس اتفاق می افتد، برخی مدیران متولی فراموش می کنند اگر رسانه های رسمی در این مواقع نخستین خبرها را آنطور که باید منتشر نکنند، سایر رسانه ها حتی از بیرون از مرزها آنطور که خواستند منتشر می کنند و هزینه ها را بسیار بالاتر می برند. این دسته از مدیران معمولا آنانی هستند که هزینه های نرم افزاری نزد افکارعمومی کمتر برایشان اهمیت دارد، مثلا اگر یک دیوار تخریب شود آن را هزینه می بینند اما کاهش سرمایه های اجتماعی را چندان هزینه نمی پندارند. جالب اینکه بسیاری از همین مدیران وقتی در پیشگاه افکارعمومی به مشکل مرتبط با همان نوع اطلاع رسانی از همان رویداد مواجه می شوند، تازه مطالباتشان از رسانه های رسمی نیز شروع می شود، موضع طلبکار می گیرند و مطالبه دارند که رسانه های رسمی کجا بودند؟
هنوز که هنوز است وقتی بحران یا رخدادی شکل میگیرد بیشتر مدیران متولی تنها کاری که میکنند پشت درهای بسته در جلسات، خود را از رسانهها محروم میکنند تا رسانهها هرکدام هرچه خواستند در آن شرایط منتشر کنند.
درواقع هنگام وقوع بحران برای برخی مدیران، هرچیزی اولویت و نیازمند برنامهریزی است جز افکارعمومی و حوزه رسانه که همپای سایر اقدامات سختافزاری در حوزه میدان بحران، باید برای ارتباط با مخاطب و استفاده از رسانه نیز همان زمان برنامه ریزی، اقدام علمی و کارشناسی کرد.
در عرصه خبر، دو بخش سختخبر و نرمخبر تعریف شده که در بخش سختخبرها که عمدتا زمان در انتشار آنها حیاتی است، بسیار مهم است چه زمانی و چگونه آنچه مخاطب طلب میکند در همان زمان در اختیارش قرار گیرد؛ یعنی جنس این نوع از رخدادها به گونهای است که مخاطب نیاز بسیاری برای کسب اطلاعات از آن دارد و اگر آن زمان که این عطش جاری است با استفاده از اطلاعات مناسب و صحیح از سوی رسانه های رسمی برطرف نشود، هر منبعی، اطلاعاتی را فاش کند، طیف های وسیع افکارعمومی بویژه در توده جامعه می پذیرند و دیگر تغییر آنچه پذیرفته شده، سخت خواهد بود. موضوع نشر شایعه نیز در این مواقع از حساسیت و شرایط ویژه ای برخوردار است.
هنوز که هنوز است هستند مدیرانی که اعتقاد ندارند اگر رسانه های رسمی و داخلی مشکلات را برای نخستینبار بگویند بهتر است تا دیگر رسانههای معاند هرطور که خواستند روایت ها را روایت کنند یا شهروند-خبرنگاران از سر کماطلاعی یا سیاستگذاری نامناسب طوری مطالب را در شبکه های اجتماعی شکل دهند که اصلاح آنچه نزد افکارعمومی شکل گرفته به مرحله مشکل و سخت برسد.
هنوز شماری از مدیران مهارت های ارتباط برقرار کردن با خبرنگاران، تکنیک های هماهنگی برای مصاحبه، نحوه پاسخ دادن و اصولا با رسانه ها بودن در تحقق منافع ملی را در عرصه میدان، عملیاتی نکرده اند.
و هنوز، هنوزهای زیادی در این زمینه وجود دارد که معلوم نیست چه زمان باید حل شود؛ البته انصاف را باید رعایت کرد و این مشکل فقط و فقط به مدیران بر نمیگردد، در رسانهها هم مشکلاتی داریم که بخشی از این رویکردهای مدیران هم اتفاقا به همین مشکلات ساختاری داخل رسانهها بر میگردد که سبب میشود بعضی مدیران از رسانهها دوری کنند یا فراری باشند.
بسیار مشاهده شده اقدام غیرحرفهای یا مغایر با منافع ملی یک رسانه سبب شکلگیری تصویری غلط از رسانه نزد مدیران میشود و این وضعیت از آنجا نشات میگیرد.
رسانه های ما بشدت در نیروی انسانی خلاق و متخصص نیازمند تزریق نیرو و مهارتافزایی درکنار بهروزرسانی و آگاهیبخشی دانش علمی خود هستند اما نکته قابل تامل اینکه همان مدیرانی که باید کمک کنند این حلقههای مفقوده پُر شود هم خودشان در این زمینه کاری نکردهاند یا با این نگاه ورود نداشتهاند.
نکته آخر اینکه هر اقدام و کاری در هر بخشی با رسانه و افکارعمومی ارتباط مستقیم دارد لذا این حوزه را باید تخصصی و بسیار مهم و زیربنایی دید و ضمن بهرهگیری موثر و علمی از آن برای تولیدمحتوا و اطلاعرسانی مناسب همراه با ضریب نفوذ مطلوب برنامه ریزی کرد.
شناخت از رسانه و سوادرسانهای اگر – براساس اصول تخصصی و حرفه ای- ارتقا یابد بسیاری از اظهارنظرهای بعضی مدیران یا کارشناسان در پیشگاه عموم اینقدر هزینهافزایی و مشکل ایجاد نمیکند و این درحالی است که اگر رسانه را در جای درست خویش نشاندیم، تعامل مناسب با آن برقرار کردیم و به جایگاهی رسید که بتواند نیروی انسانی متخصص و خلاق پرورش دهد و نگه دارد، با آن می توانیم بسیاری از امور مربوط به توسعه را نیز پیش ببریم و خلاءها و مشکلات موجود را نیز حل کنیم.
*کارشناس رسانه و رییس خبرگزاری جمهوری اسلامی(فت فتو) استان کرمان
چرایی مشکل مدیران با رسانه
منبع: ایرنـا
? چرایی مشکل مدیران با رسانه
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰