مکتب شهید سلیمانی برگرفته از نظامات فکری و عملی سردار دلها حاجقاسم سلیمانی است، که در رأس همه اقدامات وی ولایتمداری و ولایتپذیری قرار دارد.
به گزارش خبرنگار گروه اجتماعی پایگاه خبری تحلیلی «نذیر کرمان» کرمان پنج سال است که دیگر شاهد حضور گرم حاجقاسم در مراسمات مهمش یا ایام فاطمیهاش نیست. سردار دلهای جهان هر سال پنج روز تمام را در ایام پایانی فاطمیه در بیتالزهرا که خانه خودش بوده و آن را وقف حضرت زهرا (س) کرده بود، دم درب ورودی میایستاد و دست بر سینه، خادمی سوگواران بانوی دو عالم را میکرد و همیشه خودش باید آنجا میبود و هیچ ترسی هم نداشت. وقتی سردار را برای اولینبار دیدم در مراسم کنگره شهدای استان کرمان بود و از سخنرانان محسوب میشد بارهای ایشان را در صفحات مجازی و رسانهها دیده بودم اما برخورد حضوری ایشان که از نزدیک با او سخن بگویم همانجا بود، وقتی به قصد عکاسی به او نزدیک میشدم متوجهام شد و برادران را هدایت میکرد که از جلوی من کنار بروند و بسیار مواظب بود تا کسی با من برخورد نکند. یادم است تنها سخنش به من «خدا قوت» بود آنقدر شوق دیدارش را داشتم در لحظه عکاسی که حتی سُر خوردن چادرم از دستم را هم حس نمیکردم اما با این همه او مراقب من بود، شاید او تنها مردی بود که زنان در اولویت عمل و کردارش بود نه تنها نگاهی و حزبی بلکه با ایمان عملی و قلبی، آنجا بود که احساس کردم مردی را میبینم که مالک اشتر است زیرا بوی سید علی خامنهای را میداد آنقدر در او ذوب شده بود که گویی تمثالی از رهبر را با خود حمل میکرد. کنگره شهدا تنها و آخرین دیدار من بود بعد از آن سردار را ارباً اربا شده در زمان تشییع و تدفین دیدم وقتی که کنار شهید یوسفالهی دفن میشد کسی که عارف لشکر ۴۱ ثارالله محسوب میشد. نگاه من به سردار با همه فرق داشت زیرا هم بانو بودم هم دید خبری داشتم، قلبم چنان از دیدن حجب و حیای سرداری که لرزه بر اندام دشمنان انداخته بود، مشعوف بود که احساس میکردم از ذوق خواهم مرد اما نگاهش همچون پدری بود که آمده تا مراقب دخترش باشد و این نوع نگاه تنها و تنها بر کسانی که صداقت قلبی واقعی دارند، مشهود است، و سردار چنین صداقتی داشت. در دنیای رسانه کسی نیست که بگوید سردار سلیمانی با اصحاب رسانه بدخلقی میکرد، زیرا در اوج خستگی متین بود و متواضع و این همیشه برای ما سئوال بود که این بشر خسته و عصبی نمیشود؟؟ اما خوب سردار اینگونه نبود و در جای خودش ترس را هم در دل دشمنان و کفار میانداخت و از سوی دیگر با آنان لطیف و مهربان نبود. البته این فقط من نیستم که اینگونه احساسی دارد حتی همرزمانش هم چیزی جز این بیان نکردهاند. یادم است که سرتیپ محمدرضا فلاح معروف به ابوباقر هم طی روایتی از سردار گفته بود؛ حاجقاسم در برابر خداوند ضعیف و خداترس بود اما در برابر دشمن جز شجاعت از او مشاهده نمیشد. ابوباقر شجاعت سردار را در نالههای شبانهاش میدید، او در خاطرهای گفته بود: حاجقاسم اهل نماز شب بود همیشه در قرارگاه نصر حلب و قرارگاه ثارالله بوکمال یک ساعت قبل از نماز صبح بیدار و مشغول نماز شب میشد، شبی در قرارگاه نصر خودم صدای هقهق گریهاش را شنیدم، درب را باز کردم و دیدم که در حال قنوت نماز وتر است و به محض ذکر مصیبت اهلبیت، سیدالشهدا و خصوصاً حضرت زهرا امابیها اشکش مثل باران بهاری جاری شد. بارها سردار حسین معروفی معاون هماهنگکننده سازمان بسیج مستضعفین هم گفته بود که سردار سلیمانی مانند شهید زندگی کرد و آخرش هم شهید شد، او ذوب در ولایت بود و این مکتب (مکتب شهید سلیمانی) از همین ولایتمداری نشأت گرفته بود. راز درک شهید حقشناسی است، اگر حق را ندانی و بر مبانی حق جلوه نکنی راه را گم میکنی، اما سردار اینگونه نبود نگاهش به دهان رهبر انقلاب نماینده امام غایب بود، زیرا اگر حق را نشناسی، اهل حق را هم نخواهی شناخت و با آن همراه نمیشوید. حتی زنان هم شهدا را در مسیر حق همراهی کردند والا چطور حسین بادپا وقتی نمیتواند اذن ورود به جبهه را در سوریه بگیرد از همسرش کمک میگیرد؟ او خودش را پشت سر همسرش پنهان میکند تا او از سردار سلیمانی درخواست ورود به جبهه برای بادپا را بگیرد و آخر هم به هدف می رسد و در میدان رزم شهید میشود و پیکرش هرگز برنمیگردد و همانجا میماند. اهل حق راهی جز راه حق را نمیروند و دست از عقاید مکتبی خود که برای رسیدن به شهادت همچون شهید زندگی کردن را سرلوحه تمام افکار و اعمال خود کرده و مسیر را برای رسیدن به وصال یکی پس از دیگری طی میکنند، نخواهند رفت. مکتب سردار سلیمانی نظاماتی دارد که ولایتپذیری در رأس آن است زیرا سردار سلیمانی در توصیه آخرش به مردم کرمان میخواهد که پشتیبان ولایت باشند و به حمایت از رهبر انقلاب آنان را تشویق و تهیج میکند. وصیت سردار به مردم کرمان؛ دوست دارم کرمان همیشه و تا آخر با ولایت بماند، این ولایت، ولایت علیبنابیطالب است و خیمه او خیمه حسین فاطمه است، دور آن بگردید، با همه شما هستم، میدانید در زندگی به انسانیت، عاطفهها و فطرتها بیشتر از رنگهای سیاسی توجه کردم. انتهای خبر/ طهماسبی