من به تماشاچی تئاتر به چشم مشتری نگاه نمی‌کنم

نذیر کرمان – محمد لطیف‌کار: چند سال بود که منتظر کار تازه‌ای از محمدرضا قدس ولی نویسنده و کارگردان شناخته شدۀ تئاتر کرمان بودم و دست نمی‌داد! چهارشنبه ۲۴ آبان‌ماه اما این فرصت نصیب‌ام شد،تا به اتفاق چند خبرنگار دیگر،اجرای «اگزیستنس» را در چهارمین شب اجرایش به کارگردانی ایشان ببینم. نویسندۀ این نمایش که تا […]

نذیر کرمان – محمد لطیف‌کار: چند سال بود که منتظر کار تازه‌ای از محمدرضا قدس ولی نویسنده و کارگردان شناخته شدۀ تئاتر کرمان بودم و دست نمی‌داد! چهارشنبه ۲۴ آبان‌ماه اما این فرصت نصیب‌ام شد،تا به اتفاق چند خبرنگار دیگر،اجرای «اگزیستنس» را در چهارمین شب اجرایش به کارگردانی ایشان ببینم.

نویسندۀ این نمایش که تا پنجم آذرماه روی صحنه است «پیام لاریان» است و دو بازیگر،امیرحسین اشرف‌عسکری و امیراحمد سراج در این اثر،خیلی خوب ایفای نقش دارند.

قدس ولی در این اثر مسخ‌شدگی آدم‌های روزگار ما، در شرایطی که هویت آن‌ها به خطر افتاده است و در یک وضعیت بحرانی به سر می‌برند،را دستمایۀ روایت خود  قرار داده است. روایتی تلخ؛ که ظاهرا گریزی هم از زندگی در این شرایط دشوار نیست. او در این اثر مسالۀ بی‌هویتی و بحرانی که بر اثر آن پیرامون بشر امروز تنیده شده است را به‌عنوان مهم‌ترین دغدغۀ خود با رویکردی روانکاوانه و فلسفی برگزیده است.

این تئاتر هر شب ساعت ۱۹ در محل پلاتو یادگاران صنعتی روی صحنه می‌رود .

در پایان این نمایش بر اساس قرار قبلی،پای صحبت‌های قدس ولی کارگردان این اثر نشستیم. در این گفت‌وگوی یک‌ساعته مطالب متعددی عنوان شد،اما به گمان من دو بحث محوری این نشست از اهمیت بیشتری برخوردار بود. یک بخش از صحبت‌ها دربارۀ جذب مخاطب و تبلیغات برای اثر بود که به نظر می‌آمد در این زمینه تمهیدات کافی اندیشیده نشده است و مطلب دوم دربارۀ محتوای نمایش و نگاه کارگردان به موضوع هویت و بحران‌های ناشی از آن است. 

قدس ولی

به گزارش خبرنگار فردای کرمان،محمدرضا قدس ولی در پاسخ به این سوال و انتقاد که انگار موضوع جذب مخاطب این اثر به اندازۀ کافی در برنامه‌ریزی‌ها مد نظر قرار نگرفته است بیان کرد:«من از روز اول با جریان خصوصی‌سازی تئاتر مخالف بودم. وقتی خصوصی‌سازی می‌شود هزینه‌های ما بالا می‌رود. معتقدم نگاه به هنر نمی‌تواند یک نگاه اقتصادی باشد. چون اگر بخواهیم اقتصاد تئاتر را تامین بکنیم باید به سمت پسند تماشاچی و مخاطب برویم»

وی با تاکید بر این‌که اولویت من گیشه و جذب مخاطب به هر شکلی نیست،گفت:«ما یاد گرفته‌ایم بر اساس تحلیل‌های اجتماعی،تاریخی،سیاسی و هنری که داریم به سمت نیاز مخاطب و ضرورت‌ها برویم؛ ولی اگر می‌خواهیم گیشه را داشته باشیم باید به سمت سلیقه‌ها برویم،که تا حالا که به این مساله تن ندادیم».

 

ما با تماشاچی تبادل اندیشه می‌کنیم

این نویسنده و کارگردان توضیح داد:«حاصل توجه کردن به جریان اقتصادی این‌‌طور می‌شود که مثلا شما می‌آیید یک برند درست می‌کنید،برندی که با ذائقۀ مخاطب همخوانی دارد. نمونه‌اش می‌بینید چقدر از یک برندی مثل پیتزا استقبال می‌شود،در حالی‌که همه می‌دانند چقدر چربی و سوسیس و کالباس آن ضرر دارد،ولی خیلی از آن استقبال می‌شود. این سلیقه‌ و پسند جامعه است،اما نیازش نیست».

وی افزود:«ما به تماشاچی به چشم مشتری نگاه نمی‌کنیم. تماشاچی برای ما یک انسان است که آمده و ما داریم با او تبادل اندیشه می‌کنیم. من این تماشاچی را ترجیح می‌دهم،حتی اگر با پنج تا تماشاچی شروع بکنم».

قدس ولی در همین‌حال اضافه کرد:«البته مسالۀ تبلیغات هم خیلی موثر است،شاید اگر ما تبلیغات‌مان قوی بود سالن پر می‌شد. چهار شب است که اجرا داریم،اما … البته از فردا و پس‌فردا تبلیغات ما شروع می‌شود…».

وی با بیان این‌که من برای مخاطب کار می‌کنم و برای خودم کار نمی‌کنم،افزود:«هنرمندها وقتی کار می‌کنند،با کارهایشان خودشان را به جامعه معرفی می‌کنند،و در نتیجه بعد از مدتی به یک برند تبدیل می‌شوند،آن وقت است که تماشاچی آن‌ها را انتخاب می‌کند. این‌طوری،اسم قدس ولی،اسم یدالله آقاعباسی،و اسم جلیل امیری یک برند می‌شود. جنس کار ما برای مخاطب تعریف شده است،و مخاطب کارها را که می‌بیند در واقع برندش را انتخاب می‌کند».

 

همۀ مردم مخاطب‌ام هستند

کارگردان نمایش اگزیستنس با اشاره به این‌که من به مخاطب‌ام احترام می‌گذارم،گفت:«به من می‌گویند تو کارهایت مخاطب خاص می‌خواهد. اما من می‌گویم اگر من مخاطب‌ها را به دو دستۀ خاص و عام تقسیم کنم،آن وقت به شعور اجتماعی توهین کردم. بنابراین من مخاطب خاص و عام را تفکیک نمی‌کنم. برای من همۀ مردم مخاطب‌ام هستند،اما مخاطب باید من را انتخاب کند».

وی ادامه داد:«اگر قرار باشد همۀ هنرمندها مثل هم فکر کنند،آن وقت همه هم مثل هم کار می‌کنند. این تفاوت به دلیل تفاوت در نگرش است. من بر اساس ضرورت کار می‌کنم. نیاز مخاطب ما این است که بیاید این کار را ببیند. ضرورت دارد در این تاریخ و جغرافیا و در این فضا با این کار مواجه بشود. حالا اگر خودش نمی‌آید من که نمی‌توانم یقۀ او را بگیرم. حال آن‌که اگر بخواهم مثلا به سلیقۀ تماشاچی کار بکنم به شما قول می‌دهم این توانایی را دارم که در سالن تربیت بدنی با شبی شش هزار نفر آن کار را بکنم؛ بلدم،ولی نمی‌کنم».

این کارگردان قدیمی تئاتر کرمان تصریح کرد:«نمی‌خواهم جامعۀ من به واسطۀ این‌که من گیشه می‌خواهم آسیب ببیند».

وی در عین‌حال در پاسخ به این پرسش خبرنگار فردای کرمان که مگر دیگر هنرمندانی که به گیشه توجه دارند آسیب می‌زنند؟ گفت:«من دیگران را قضاوت نمی‌کنم».

تئاتر

ریشه‌های بحران هویت در ایران

قدس ولی در ادامه با اشاره به این‌که ریشه‌های بحران هویت در جامعۀ ایران به گذشته‌های دور در کشورمان برمی‌گردد،گفت:«این قضیه ریشه‌دار است و باید به عقب برگردیم. یعنی نمی‌شود راحت دربارۀ جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کنیم و تاریخی که پشت سر گذرانده است خیلی راحت حرف بزنیم».

وی در توضیح بیشتر ماجرا افزود:«دورۀ رنسانس اروپا از قرن چهاردهم شروع می‌شود. و دویست سال طول می‌کشد تا نوزایی فرهنگی در اروپا رخ بدهد. پس از آن اروپا پروسه‌های تاریخی‌اش را به شکل طبیعی طی می‌کند. قبل از رنسانس،اما شما هزار و صد سال توقف و سکوت و حتی قهقرا در رشد فرهنگ می‌بینید. بعد از رنسانس که پروسه‌های تاریخی مرحله به مرحله رخ می‌دهد اروپا دورۀ فئودالیته سنتی،و بعد دورۀ صنعتی مدرن و پس از آن دوران فراصنعتی را طی می‌کند. اما در ایران،ما کی با آن مواجه می‌شویم؟ امیرکبیر دارالفنون را می‌سازد که دانش‌آموزان ایرانی به یک سطحی که رسیدند بروند اروپا و در آن‌جا دانش و صنعت اروپا را فرابگیرند،بعد برگردند به ایران و این‌جا را بسازند. کسانی که به اروپا می‌روند اما با چه چیز مواجه می‌شوند؟ تعدادی امثال دکتر قریب می‌شوند؛ تعدادی هم با تفکرات فلسفی اروپا مواجه می‌شوند،و این تفکرات را به ایران می‌آورند. آن‌ها دیگر به این فکر نمی‌کنند که جامعۀ ایران از نظر تاریخی هنوز در پروسۀ فئودالیتۀ سنتی است،و نمی‌شود یک تفکر مدرن را وارد آن کرد. ورود این تفکرها در درجۀ اول منجر به یک نوع التقاط می‌شود،و جامعه تکه‌تکه می‌شود. تعدادی در حالی پُز روشنفکری می‌دهند،‌که اصلا فلسفۀ غرب را نفهمیده‌اند،و بن‌مایه‌های اندیشۀ شرق را هم نمی‌شناسند،و این وسط یک بلبشویی درست می‌شود که هیچ ریشه‌ای هم ندارد و فقط آسیب می‌زند».

 

فضای اینترنت مرزها را به هم ریخته است

قدس ولی با بیان این‌که به جرات می‌گویم اوج روشنفکری در ایران در دهۀ چهل بود،گفت:«کدام یک از آن‌ها نیامدند بگویند ما اشتباه نکردیم».

وی افزود:«حالا هم بعد از اتفاق اینترنت،دیگر مرزهای جغرافیایی معنی ندارد،و جامعه با یک جهش سه مرحله‌ای وارد فضای اینترنت می‌شود. خب،این جهش بحران هویت ایجاد می‌کند،ریزش ایجاد می‌کند،و شما نسل‌های نابود شده خواهید دید. به خاطر این‌که ما سه یا چهار پروسۀ تاریخی را به شکل طبیعی آن،طی نکردیم. مثل این می‌ماند که شما بخواهید یک جنین سه ماهه را سزارین کنید؛ نمی‌شود چنین کاری کرد».

وی افزود:«در حالی که در جامعه نیاز به رنسانس فرهنگی داریم،تیراژ کتاب ما الان به ۳۰۰ یا ۵۰۰ نسخه رسیده است،بنابراین این رنسانس اتفاق نمی‌افتد. من هنرمند موظف‌ام این خلاء را پر کنم. جان بکنم بیایم روی صحنه».

وی با بیان این‌که من نه اهل تواضعم و نه اهل ادعا،خاطر نشان کرد:«به خاطر این‌که تن ندهم به کار حرفه‌ای کردن و ارتزاق کردن از طریق هنر،از سال هفتاد دارم کارگری می‌کنم و امرار معاش‌ام با نقاشی ساختمان است،همین فردا صبح باید بروم جایی برای نصب کاغذ‌ دیواری؛ ولی به گیشه تن نمی‌دهم».

وی افزود:«به گیشه‌ای که به‌خاطر آن به جامعه‌ام آسیب فرهنگی بزند تن نمی‌دهم. گیشه برای من مهم نیست. می‌روم کارگری می‌کنم هزینۀ سالن را می‌پردازم. ولی تن نمی‌دهم به حرفه‌ای که باعث هنر فروشی بشود».    




من به تماشاچی تئاتر به چشم مشتری نگاه نمی‌کنم

منبع:خبر کرمان
?

من به تماشاچی تئاتر به چشم مشتری نگاه نمی‌کنم

:اخبار استان کرمان – فرهنگ