مختصری در بابِ تاریخ ­نویسیِ مرحوم استاد دکتر باستانی‌پاریزی

فردای کرمان – گروه فرهنگ‌وهنر: دکتر «جمشید روستا»،استاد تاریخ و عضو هیات علمی دانشگاه شهید باهنر کرمان،کوشش‌‌های فراوانی صرف شناخت و معرفی تاریخ کرمان کرده،و تا به حال چندین اثر دربارۀ کرمان منتشر کرده که تازه‌ترین آن کتاب «قراختاییان از آغاز تا فرجام» است. یادداشت شانزدهم «هفتورنگ» به قلم «دکتر جمشید روستا» را،در ادامۀ مجموعه […]

فردای کرمان – گروه فرهنگ‌وهنر: دکتر «جمشید روستا»،استاد تاریخ و عضو هیات علمی دانشگاه شهید باهنر کرمان،کوشش‌‌های فراوانی صرف شناخت و معرفی تاریخ کرمان کرده،و تا به حال چندین اثر دربارۀ کرمان منتشر کرده که تازه‌ترین آن کتاب «قراختاییان از آغاز تا فرجام» است.

یادداشت شانزدهم «هفتورنگ» به قلم «دکتر جمشید روستا» را،در ادامۀ مجموعه یادداشت‌هایی که تاکنون به قلم ایشان منتشر می‌کردیم،با مخاطب‌های علاقه‌مند «فردای کرمان» به اشتراک می‌گذاریم.

امروزه کمتر کسی است که محمد ابراهیم باستانی‌پاریزی؛ نویسنده،مورّخ،مصحّح،شاعر و ادیب برجستهء معاصر و خالق کتاب­ها و مقالات متعدّد در حوزه‌های مختلف تاریخ،فرهنگ و ادبیات را نشناسد؛ اما علی‌رغم این جایگاه،هنوز شیوۀ تاریخ‌نویسی وی آن‌گونه که شایستۀ نام و آوازۀ باستانی‌پاریزی باشد مورد بحث،بررسی و مُداقّه قرار نگرفته است. به راستی باستانی‌پاریزی از چه شیوه­ای در تاریخ ‌نویسی استفاده می­کرد که آثارش هم در مراکز آکادمیک،راه باز کرده و هم در بین تودۀ مردم با اقبال عمومی مواجه شده است؟

روستا

البته بیان این نکته نیز ضروری است که تعداد معدودی از محققان نیز به نقد آثار باستانی‌پاریزی پرداخته و شیوۀ تاریخ‌نویسیِ وی را به چالش کشیده‌اند. شاید نخستین کسی که دست بدین مهم زده خودِ باستانی‌پاریزی است؛ آنجا که در کتابِ «خود مشتُ مالی» به نقدِ آثار خود پرداخته و با طبعی لطیف و بیانی ظریف،زیر و بم این آثار را مورد واکاوی قرار داده است.

وی با فروتنی به برخی از نواقصِ موجود در کارهای پژوهشی و تحقیقات خود اشاره کرده و استفاده از مقدمات و شروح زائدِ بر اصل،یادداشت‌های طولانی و خودارجاعی را از جمله عیوبِ تحقیقاتش می‌داند (باستانی‌پاریزی،۱۳۷۸:۴۷-۴۶). بدونِ تردید بیان این موارد نیز نشان از اخلاقِ علمی وی دارد که شخصاً به نقد آثارش پرداخته و به همین دلیل نام کتابش را نیز «خودمشت مالی» گذاشته است.

به نظر می‌رسد نخستین ویژگی تاریخ‌­نویسیِ وی؛ تنوع موضوعیِ تحقیقات تاریخی اوست. تأمّلی در آثار متعددش نشان می‌دهد که او از یک‌سو در حوزه‌های مختلف تاریخ اعم از تاریخ سیاسی،تاریخ اجتماعی،تاریخ فرهنگی و تاریخ اقتصادی به پژوهش پرداخته و آثاری را نگاشته است و از سویِ دیگر این آثار را در قالب­های گوناگونی همچون یاداشت­ها و خاطرات،تصحیح متون،مقدمه‌نگاری،تألیف،ترجمه و… به مخاطبان منتقل کرده است.

دومین ویژگی تاریخ­نویسیِ باستانی‌پاریزی؛ پرداختن به تاریخ محلّی و به‌طور ویژه تاریخ کرمان است. سرزمینی که وی به خوبی زیر و بمِ تاریخِ آن را می‌داند و همان‌گونه که خود اظهار می‌دارد قسم یاد کرده که همواره و در هر سخنرانی یا نوشتاری از این کهن‌دیار سخن به میان آورد.

ارادت وی به کرمان و کرمانیان همواره در جای‌جای نوشته‌هایش وجود دارد و وی کوشیده است این ارادت را به هر شکل و شیوه‌ای بیان دارد. البته عشق به زادبوم و زادگاه از گذشته‌های بسیار دور (حداقل از سدۀ سوم هجری قمری بدین طرف) در میان بسیاری از نویسندگانِ تاریخ‌های محلی در ایران بوده است و همین عشق و علاقه در کالبد باستانی‌پاریزی نیز جاری و ساری است. عنصری ممتاز که به نویسندۀ تاریخ محلی،نوعی خوداندیشی (self-reflexivity) و آگاهی تاریخی می­بخشد. تاریخ­نگار محلی،بر آن است تا از بیان تاریخ سیاسیِ صرف،اجتناب کرده و با نگاه جزئی­نگر،خود را از سایۀ سنگین سیاست و قدرت حاکمه،بیرون بکشد. اگرچه بسیاری از محققان و اندیشمندان غربی،همچون «لودوویکو آنتونیو موراتوری»(Ludovico antonio muratori)،ناسیونالیسم را به عنوان عاملی جدید و نوظهور برای احیای واقعی تاریخ­نگاری در ایتالیا،آلمان و سایر کشورهای اروپایی،مطرح کرده­اند؛ اما به نظر نگارندۀ این سطور،مسألۀ عشق و علاقه به زادبوم و زادگاه و بیان جغرافیای تاریخی و وضعیت اجتماعی آن،از گذشته­های بسیار دور به عنوان یکی از ویژگی­های غیرقابل انکارِ تاریخ‌های محلی ایران است (روستا،۱۳۹۸:۲۱-۱۸). موضوعی که باستانی‌پاریزی نیز به خوبی و با تیزهوشی بر اهمیت آن واقف است و از همین رو کرمان برای وی صرفاً یک مکان نیست،بلکه نمادی از یک فرهنگ است. فرهنگی غنی که وی وظیفۀ خود می‌داند پژوهش دربارۀ آن را در مرکز تحقیقات خود قرار دهد. (خیراندیش،۱۳۸۲:۴۱-۳۷)  

سومین مشخصه یا ویژگی تاریخ‌­نویسیِ باستانی‌پاریزی – که در اکثر آثار وی نیز قابل رؤیت است – ساده‌نویسیِ اوست. قلم روان و شیوای باستانی که بسیار ساده و بی‌پیرایه و در همان حال رسا و زیباست و نیز طبع شعر او که آن‌هم بسیار لطیف است به او این امکان را می‌دهد که مضامین تاریخی مورد نظر خود را به طور جذاب عرضه نماید. همین موضوع سبب اقبالِ عمومی به آثار وی شده است و همان‌گونه که وی اعتقاد به مردمی شدنِ تاریخ داشت؛ اقشار مختلف مردم نیز آثار او را می‌خوانند و از آن بهره می‌برند. (خیراندیش،۱۳۸۲:۴۱-۳۷؛ روستا،۱۳۹۶:۲۴)

چهارمین ویژگیِ آثار باستانی پاریزی به بهره‌گیری از گنجینۀ فرهنگ عامه و استفاده از شعر و طنز باز می‌گردد. همین ویژگی است که به آثار باستانی‌پاریزی،علاوه بر وجۀ تاریخی،جنبۀ ادبی نیز داده است. نوشته‌های وی سرشار از اشعار فارسی و عربی،ضرب‌المثل‌های مختلف و داستان‌های دلکش و خواندنی از مردمانِ مختلف و حتی شرح حالی داستان‌گونه از اقوام و طوایفِ کرمانی است. به قولِ عبدالرسول خیراندیش،باستانی‌پاریزی به خوبی طنز و شوخی را می‌فهمد و برای او همه چیز شوخی است؛ بر این اساس پرداختن به تاریخ برای او شغل نیست بلکه نحوه‌ای از زندگی است. (خیراندیش،۱۳۸۲:۳۸)

به عبارت بهتر وی با تیزهوشی دریافته است که جهت بیان وقایع مختلف تاریخی باید دست به ساختارشکنی و هنجارگریزی زده و برای شیرین ساختن روایت‌ حوادث تلخ،آن‌ها را به شهد طنز و مطایبه آراسته نماید. از همین رو با گزینش قالب داستانی و با شگردهای خاصی،مثل روش تطبیقی-تشبیهی،به همراه تکنیک جریان سیال ذهن و تداعی‌های فراوان،شیوۀ سهل و ممتنع،توصیف و تصویرسازی،استفاده از سجع،جناس و بازی با کلمات،تمثیل،استعاره و تشبیه،واژگان خاص،باستان‌گرایی،نوع جملات و ساخت‌های صرفی و نحوی خاص،به مرحلۀ شخصی‌سازی زبان رسیده،صدای خاص او از لابه‌لای کلامش به گوش می‌رسد. لحن کلامش طنزآمیز و صمیمانه است و با زبان ساده و بی‌تکلّف،بهره‌گیری از ساخت‌های کهن و زبان بومی و محلی،کنایات،اصطلاحات و تعابیر عامیانه و ضرب‌المثل‌ها،با هدف عمومی ساختن مطالعۀ تاریخ و بالا بردن سطح آگاهی عموم مردم،به روایت تاریخ می‌پردازد. (زینلی‌پور،۱۳۹۷:چکیده)

بدون تردید می‌توان ده‌ها ویژگی دیگر را برای تاریخ‌نویسی باستانی‌پاریزی ارائه نمود و در این مجالِ کوتاه فقط به همین مختصر اکتفا باید کرد. در نهایت می‌توان گفت که سبک تاریخ‌نویسیِ باستانی بسیار متفاوت است و همیشه نیز بحث برانگیز بوده است. به عبارتی ایشان در سبک نگارش خود یکّه و تنها هستند و دیگران از دنباله‌روی او ناتوان بوده و چون برخی نمی‌توانند چنین باشند،به جای نقد،آثار وی را رد می‌کنند. (خیراندیش،۱۳۸۲:۳۸؛ فصیحی،۱۳۷۲:۲۶۴-۲۶۲)

در مجموع باستانیِ‌پاریزی برای حقیر – که سال‌ها ریزه‌خوار خوانِ نعمت او در تاریخِ محلّی کرمان بوده‌ام – نمادی از عشق به زادبوم و نشانه‌ای از تلاش و خستگی‌ناپذیری است؛ با «هزارستان» او به اهمیّت عواملی همچون زمان،مکان و انسان در مطالعات تاریخی پی بردم و از اهمیت اعداد و ارقام در این مطالعات دانستم؛ با «حضورستان» و «حصیرستان»،در نواحی مختلف ایران و آسیای مرکزی سفر کرده و شاهد حضورِ پررنگِ تمدن و فرهنگِ کهن ایرانی و قند شیرینِ پارسی در این فلاتِ عظیم بودم.

با خواندنِ «ماه و خورشید فلک»،بر من اثبات شد که طبیعت تا چه حد در سرنوشت تاریخی آدمیزاد موثر بوده است و آدمیزاد تا چه پایه مقهور طبیعت است. در «نوح هزار طوفان» با تحولاتِ افسارگسیختۀ جهان و چالش‌های متعددِ نوع بشر آشنا شده و در «حماسه کویر» از صفات کویر و کویرنشینان و اصلی­ترینِ اقدام‌شان یعنی حفر قنوات دانستم.

«از پاریز تا پاریس» را که خواندم نه تنها با فرهنگ کرمان و کرمانیان بلکه با فرهنگ مردمانِ شیراز،تبریز،فرانسه،عراق،رومانی و … نیز آشنا شدم.

«گذار زن از گدار تاریخ» شرحی بود از سرگذشت زنان در درازنایِ تاریخ و به قول باستانی‌پاریزی انتخابِ عنوان کتابِ گذار زن از گدار تاریخ علاوه بر آن‌که موزونیت و جناس تام دارد،حاکی از سرگذشت جنس زن در طول هزاران سال تاریخ بشر نیز است. با خواندن کتابِ «گنجعلی خان» به دوران عظمت کرمان سفر کردم؛ کرمانی که از مرز فارس تا حد قندهار عظمت داشت و حاکمانش مقدّمات رونق سیاسی و اقتصادی‌اش را فراهم کرده بودند.

خواندن «وادی هفت واد»،من را با وضعیت جغرافیایی کرمان در طول تاریخ و مسائل مختلف سیاسی و اجتماعی آن آشنا نمود. البته امید است بتوان به آرزوی باستانی‌پاریزی جامۀ عمل پوشاند و بخش ابنیه و اماکن تاریخی کرمان را نیز بدان افزود. «پهلوان گرز هفده من»، قصه‌ای آشنا از پهلوانان و قهرمانانِ ایران زمین و از آن جمله شاه منصور مظفری است که پایداری و مقاومتش درس قهرمانی و مقاومت را به تمامی ایرانیان می‌آموزد.

با «مار در بتکده» با زبانی طنز و کنایی به زهرِ شِکرآلودِ سیاست در جای‌جای حوادث تاریخی آشنا شدم. با «اژدهای هفت سر» از چین تا به ایران و بلاد روم سفر کرده و همراه با تاجرانِ چینی،دیبایِ ابریشمی را به ایران آورده و همدل با بازرگانانِ کرمانی،توتیای کوهبنان را به هند و چین بردم.

با «هوا خوری باغ با گوهر شب چراغ» در فراخنایِ تاریخ و فرهنگ ایران زمین قدم زده و با گوش جان حکایات و خاطراتِ استاد را شنیدم. به راستی چه باغی بزرگ­تر از تاریخ و فرهنگِ کهن دیارِ ایران است و چه گل‌هایی خوشبوتر از هزاران مفاخر و مشاهیرِ آن که می­توان از گوهر دانش و اندیشه‌شان بهره برد؟!

با کتاب «یعقوب لیث» به سیستان عزیز و عظمت گذشته‌اش سفر کرده؛ همراه با عیّاران؛ پورِ لیث را بر سریر پادشاهی نشانده و در جای‌جای سیستانِ کهن و خراسان بزرگ از زَرَنگ گرفته تا هرات و نیشابور و سرانجام نیز تا به عراق عرب و دژپل تاختم. سرانجام نیز با گذر از «کوچۀ هفت پیچِ» ادبیات،تاریخ،فرهنگ،مذهب،علوم،ایران­شناسی و کرمان­شناسی به «خاتون هفت‌قلعه» رسیدم.

به راستی که تاریخِ کرمان و مردمانِ حاضر در قلعه‌های کهن آن اهمیتی به درازنایِ خودِ تاریخ دارد و باید «سیر تا پیاز» آن از خُم رنگرزی و دستان زحمتکش رنگرز گرفته تا قالی­بافانِ بی‌ادعایی که شب و روز بر دارِ قالی نشسته‌اند و از دیگر سو از نعمت‌های خدادادی­اش همچون مس،سنگ آهن،زغال‌سنگ،مرکبات،خرما و پسته را بازگو نمود.

برای مورّخ چه چیز بهتر از آن‌که «کاسه و کوزه تمدن» را به هم ریخته و بدون پایبندی به زمان یا مکانی خاص از تاریخِ ایران و سایر ممالک و ارتباط میان آن‌ها سخن به میان آورد. هر چند این عدم پایبندی،موجب «هشت الهفتی» گفتارش شود. البته این هشت الهفتی،خاصِ نوع بشر است و می‌توان با یک «خود مشتُ مالی» و قاضی ساختنِ کلاه،آن را جبران نمود.

همین خودمشتُ مالی است که برخی از انسان‌ها را تا پیغمبری نیز رسانیده است. قصۀ «پیغمبر دزدان» و آنچه در جریانِ این کتاب آمده،نموداری از شیوه تاریخ‌نویسیِ باستانی پاریزی است. اگر اصول عیاری و جوانمردی همراه با کلام ساده و شوخی و طنز؛ مردمان ایل و عشیره را به سمتِ آیین‌های تازه رهنمون می‌شود چرا به همین شیوه تاریخ ننویسیم. شیوه‌ای خاص در تاریخ‌نویسی که تا عمق وجودِ مخاطب نفوذ کرده و جانِ کلامش نیز در «نای هفت بند» آمده است:

«چو نی به خوش نفسی وقت خلق را خوش‌دار

 تُرا که نیست میسّر شکرستان باشی»

هر چند صحبت از خیلِ عظیم کتابهایِ تصحیح شده (تصحیحات) باستانی‌پاریزی در این مجالِ کوتاه نمی‌گنجد اما به نظرِ حقیر،یکی از جذاب‌ترین بخش‌هایِ تمامی این تصحیحات،دست‌نوشته‌های وی به خطّ ایشان در آغاز اکثر این تصحیحات است. دست‌نوشته‌هایی که در آغاز برخی از این کتاب‌های تصحیح شده همچون:«سلجوقیان و غز در کرمان»،«تاریخ شاهی قراختائیان»،«صحیفه الارشاد»،«تذکره صفویه کرمان»،«رسالۀ کاتب کرمانی»،«فرماندهان کرمان»،«جغرافیای کرمان» و «تاریخ کرمان» آمده و بر زیبایی این آثار افزوده است. بدون تردید یکی از زیباترینِ این دست‌نوشته‌ها مطلبی است که ایشان در آغاز کتاب‌های «تاریخ کرمان» و «جغرافیای کرمان» آورده است. آنجا که افسانه‌ای قدیمی از مردمانِ کرمان را به تصویر کشیده و این‌گونه بیان می‌دارند که:«در یک خشک‌سالی،مَردی برای فرار از قحط؛ و قصد هجرت به راه افتاد. کرمانی‌ها در سال‌های تنگ و ننگ یا به خراسان،یا به فارس و یا به دیار هند مهاجرت می‌کنند. مَرد،خر خود را برداشت و عازم فارس شد. شب اول به باغین رسید. میخ طویله خر را کوفت و خسته و مانده – متأثر از بی سرانجامی- به خواب عمیقی فرو رفت. صبح زود که سر از خواب برداشت متوجه یک بوته سبز در آن نزدیکی شد… [که] دو تا هندوانه بزرگ بار داده بود. مرد،هندوانه‌ها را چیده و به زحمت توانست هر یکی را در یکی از لنگه های خورجین خود جا دهد. پس فکری به ذهنش رسید. از همانجا سرِ خر را کج کرده و دوباره به طرف کرمان راه افتاد. عصر که به خانه رسید درِ خانه را کوفت. زنش با تعجب در را باز کرد و با شگفتی گفت:مَرد،مگر قرار نبود برای کار و زندگی به فسا و نیریز بروی؟ چه شد؟ چرا بازگشتی،گنج پیدا کردی؟ مرد گفت:زن،اول یک ترازو بیار. خود ترازو را برداشت و هندوانه‌ها را وزن کرد. هر کدام ۱۲٫۵ مَن- یعنی دو تا ۲۵ مَن بود… مرد آنگاه خطاب به زن گفت:آری گنج،گنج پیدا کردم. سرزمینی که خاک و آفتاب آن،در سال خشک‌سال،هندوانه ۱۲ منی به خورد آدم می‌دهد حیف است که آدم آن سرزمین را بگذارد و به امید هوائی به جای دیگر برود…» (باستانی پاریزی،۱۳۸۵:پیشگفتار تاریخ کرمان)

روان مرحوم استاد دکتر باستانی‌پاریزی شاد؛ او که خود را روستاییِ گرفتارِ شهر شده می‌دانست؛ ولی به قول صائب تبریزی،دل در گرو بیابان داشت:

«به آرمیدگی خاطرم نگاه مکن / اگرچه ساکن شهرم،دلم بیابانی است»

 

منابع

  1. باستانی پاریزی،محمد ابراهیم،پیغمبر دزدان،تهران:نشر علم،۱۳۹۱
  2. باستانی پاریزی،محمد ابراهیم،از پاریز تا پاریس،تهران:مؤسسه انتشارات امیرکبیر،۱۳۵۱
  3. باستانی پاریزی،محمد ابراهیم،از سیر تا پیاز،تهران:نشر علم،۱۳۶۷
  4. باستانی پاربزی،محمد ابراهیم،اژدهای هفت‌سر،تهران:انتشارات درنا،۱۳۷۱
  5. باستانی پاریزی،محمد ابراهیم،حصیرستان،تهران:نشر علم،۱۳۸۲
  6. باستانی پاریزی،محمد ابراهیم ،حضورستان،تهران:ارغوان،۱۳۶۹
  7. باستانی پاریزی،محمد ابراهیم،حماسه کویر،تهران:نشرعلم،۱۳۹۳
  8. باستانی پاریزی،محمد ابراهیم،خاتون هفت قلعه،تهران:کتابفروشی دهخدا،۱۳۴۴
  9. باستانی پاریزی،محمد ابراهیم،خود مشت مالی،تهران:نشر نامک،۱۳۷۸
  10. باستانی پاریزی،محمد ابراهیم،کوچه هفت پیچ،تهران:نشر علم،۱۳۹۱
  11. باستانی پاریزی،محمد ابراهیم ،گذار زن از گدار تاریخ ،تهران :نشر علم ،۱۳۸۴
  12. باستانی پاریزی،محمد ابراهیم،نای هفت بند،تهران:مؤسسة مطبوعاتی عطائی،۱۳۶۹
  13. باستانی پاریزی،محمد ابراهیم،نوح هزار طوفان،تهران:نشر علم،۱۳۸۶
  14. باستانی پاریزی ،محمد ابراهیم،هزارستان ،تهران :نشر علم ،۱۳۸۱
  15. روستا،جمشید و همکاران،جغرافیای تاریخی کرمان،تهران:نشر خاموش،۱۳۹۸
  16. زینلی‌پور،عزت،«بررسی سبک نویسندگی دکتر باستانی پاریزی و تاثیر پذیری او از ابوالفضل بیهقی»؛ پایان نامه کارشناسی ارشد،دانشگاه تهران،دانشکده ادبیات و علوم انسانی،۱۳۹۷٫
  17. فصیحی،سیمین،«جریان‌های اصلی تاریخ ‌نگاری در دورة پهلوی»،مشهد:نشر نوند (نوید سابق)،چاپ اول،۱۳۷۲

 




مختصری در بابِ تاریخ ­نویسیِ مرحوم استاد دکتر باستانی‌پاریزی

منبع:خبر کرمان
?

مختصری در بابِ تاریخ ­نویسیِ مرحوم استاد دکتر باستانی‌پاریزی

:اخبار استان کرمانفرهنگ