دوست دوران نوجوانی شهید مغفوری گفت: جالب است بدانید که در دوران مبارزات علیه رژیم ستمشاهی، شهید مغفوری سرباز گارد شاهنشاهی بود و اعلامیههای انقلابی را به دست من میرساند.
ماشاءالله آقاییپور در گفتگو با خبرنگار گروه فرهنگی پایگاه خبری «نذیر کرمان» با بیان اینکه از دوستان دوران جوانی شهید عبدالمهدی مغفوری بوده است به ویژگیهای این شهید اشاره کرد و گفت: مدت زیادی از عمرم را با شهید عبدالمهدی مغفوری گذراندم، شهید مغفوری هممحلهای، هم هیئتی و دوست من بود. وی ادامه داد: مادر شهید مغفوری به مادرم تعریف کرده بود که پیش از عبدالمهدی، چند فرزند از دست دادم بنابراین عبدالمهدی را با راز و نیاز، درخواست از خداوند و همچنین توسل به ائمهاطهار صاحب شدم. آقاییپور افزود: معتقدم داستان شهید مغفوری از اینجا شروع میشود که این شهید با التماس از خداوند و با درخواست و توسل ائمهاطهار به این دنیا آمده بود و چون به قول ما کرمانیها «نظر کرده بود» در خاطر ماند. دوست دوران نوجوانی شهید مغفوری با اشاره به اینکه شهید مغفوری با بچههای محله و حتی دیگر خواهر و بردارانش تفاوت داشت، تاکید کرد: او متفکر بود و از همان کودکی اندیشه میکرد و رفتار و حرکات بچهگانه نداشت. وی اظهار کرد: هوش و استعداد شهید مغفوری از بچههای هممحلهاش بسیار بالاتر بود، این شهید بزرگ بهواسطه نبوغ و استعدادی که داشت پلههای تحصیلیاش را بهسرعت طی کرد و با مدرک فوقدیپلم در گادر شاهنشاهی سرباز شد. آقاییپور ادامه داد: شهید عبدالمهدی چند سال از من کوچکتر بود، جالب است بدانید که در دوران مبارزات علیه رژیم ستمشاهی، من دانشجو بودم و او سرباز گارد شاهنشاهی اما این عبدالمهدی بود که بیانیهها را به دست من میرساند با وجود اینکه سرباز بود کارهای انقلابی را حتی در گارد شاهنشاهی انجام میداد. دوست دوران نوجوانی شهید مغفوری عنوان کرد: هر دو در تهران بودیم که پیش من آمد و گفت دستور امام(ره) است که از سربازخانهها فرار کنیم اما اگر کرمان بروم برایم مشکل میشود امکان دارد در کنار تو باشم؟ و من پذیرفتم. وی افزود: شهید عبدالمهدی به مدت دو ماه در تهران با من زندگی کرد، هر صبح به سمت دانشگاه تهران میرفت و فعالیتهای انقلابی انجام میداد و بعد از تثبیت شرایط انقلاب به کرمان رفت و در آنجا ادامه فعالیتهای انقلابی خودش را پی گرفت. آقاییپوز توضیح داد: معتقدم خداوند مسیر زندگی این شهید را تعیین کرده بود و او را برای شهادت پرورش داد، این شهید علاوه بر استعدادهای خدادادی، خودش نیز دارای همت بود بهخاطر همین سریع رشد کرد و اوج پیشرفت او در کتابخانه و کار در روابط عمومی سپاه زرند بود. دوست دوران نوجوانی شهید مغفوری اظهار کرد: یکی دیگر از دلایلی که در رشد شهید مغفوری نقش داشت، همسر او بود، همسرش بانوی پاکیزه و طلبهای بود که شهید مغفوری در توصیفش به برادرم گفته بود «وقتی به خانه میروم، انگاز در بهشت میروم». وی در ادامه به خاطرهای از این شهید اشاره کرد و گفت: شهید مغفوری حتی به ریزهکاریها توجه داشت، یادم است یکبار که بههم رسیدیم، گفت« ماشاءالله چطوری؟ من پاسخ دادم که چاکریم اما او به من بیان کرد که نگو چاکریم بلکه بگو الحمدلله» انتهای خبر/ پسند