علیِ ۱۶ ساله، عصای دست مادر

فت فتو/کرمان در خیال کودکانه خود، با اسباب بازی هایش خانه ای امن برای خانواده اش می سازد و در حالی که هنوز کودکی بیش نیست، به اشارت تلخ روزگار نقش همیاری و مسئولیت شناسی بر او تحمیل می شود. به گزارش خبرنگار فت فتو، یک جفت حلقه ازدواج، سرزمین تنهایی دو گل بهاری را […]

فت فتو/کرمان در خیال کودکانه خود، با اسباب بازی هایش خانه ای امن برای خانواده اش می سازد و در حالی که هنوز کودکی بیش نیست، به اشارت تلخ روزگار نقش همیاری و مسئولیت شناسی بر او تحمیل می شود.

به گزارش خبرنگار فت فتو، یک جفت حلقه ازدواج، سرزمین تنهایی دو گل بهاری را به هم متصل می کند و با ارمغان عشق آن ها را به دنیای پر از هیاهوی زندگی با هم بودن، با هم ساختن، فرزندآوری و برای هم جان دادن روانه می سازد.

قرار است به هم مهر بورزند، کار کنند و با سختی روزگار، آشیانه شان را بر پایه مهر و وفاداری بنا کنند، ثمره عشق به دنیا بیاورند و مردان و زنانی پر از اندوخته صفا و صمیمیت، صبوری، شجاعت، علم و دانش و آینده ساز تحویل جامعه دهند.

این دنیای پر از عشق عمر کوتاهی داشت، گرداب سخت حمله ور شد و به یکباره مرد زندگی را در آشوبخانه ای فرو برد و درب محبت را به روی همسر و فرزندانش قفل کرد.

فکرش هم انسان را آزار می دهد، دنیای پر از عشقی که می توانی با زن و فرزندت داشته باشی با لجن اعتیاد آمیخته سازی.

جور زندگی را برای کسب لذت های خود بر دوش زن جوان و پسر خردسال انداختن گناهی بس بزرگ و نابخشودنی است.

زهرایی که با هزاران امید رخت سپید عروسی را با خیال به دست آوردن تکیه گاهی امن می پوشد امّا دیری نمی پاید که دره عمیق دردناک طلاق زیر پای زندگی اش را خالی می کند؛ او با فرزندی ۱۲ ساله اش که به گفته خودش بهترین سرمایه این ازدواج است، بارها همسرش را برای ترک مواد مخدر به کمپ سپرده امّا مگر لذت مصرف دوباره مواد می گذارد طعم خوش زندگی از گلوی این خانواده پایین برود؟

 زن و فرزند چاره ای جز ترک پدری که می توانست مهربان تکیه گاه باشد، نداشتند. زن جوانی که رنج ها و غصه های فراوان در این زندگی را به دوش کشیده با علی ۱۲ ساله مجبور به برداشتن گام های سنگین به طرف تنهایی دوباره می کند و این سایبان تلخ و مسموم را نمی خواهند و برای همیشه مُهر طلاق را بر پیشانی شان حک می کنند تا تنهایی را که بهتر از همراهی با انسانی است که خود را به پرتگاه مرگ آویزان کرده و به مانند سنگی است که میخ آهنین در آن فرو نرود، ترجیح داده باشند.

مادر و پسر در پناه آوارگی

زهرای ۲۶ ساله به جای مهریه، سرپرستی علی ۱۲ ساله را بر عهده می گیرد و با وسایل اندک به دنبال خانه ای برای اجاره کردن می گردند؛ خانه را با هر زحمتی و قرض پول پیش، از اقوام اجاره می کنند و دو نفری با کار کردن خرجی خود را به دست می آورند؛ در این بین علی امّا درس خود را تباه نمی سازد و همزمان با کار کردن تحصیل هم می کند او که دنیای کودکی خود و آرزوهای این سن را نتوانست به منصه ظهور برساند و لذتی ببرد، خوشحال است که همراه مادری است که مهر عالم را فدایش می کند و علاوه بر مادری پدری هم می کند. در وادی کودکی از هم بازی با هم سن و سالانش باز ماند امّا طعم خوش و شیرین با مادر بودن برایش لذت بخش تر است.

چهار  سال بعد وظیفه علی در قبال زندگی سنگین تر می شود چرا که در طول این ۴ سال مادرش بر اثر غصه های زندگی و بلاتکلیفی، دو مرتبه دچار سکته شده و بر  اثر این عارضه اندام حسی و حرکتی او از کار می افتد و زمین گیر می شود.

علی امّا ناامید نمی شود نفس های مادرش زندگی بخش است، پرستاری و تیمار از مادرش با اینکه زحمت فراوان در بر دارد را امتحان الهی البته شیرین می داند؛ هم کار می کند هم درس می خواند. علاوه بر آن در خانه همه کارهای شخصی مادر را نیز انجام می دهد و پرستاری از مادر برایش شیرین است.

روزنه های امید

جهاد دانشگاهی رفسنجان به خاطر همدلی ها و مسئولیت پذیری علی که اکنون بهار شانزدهم زندگی را پشت سر گذاشته، او را «ستاره» شهر رفسنجان معرفی می کند و به همین منظور برای قدردانی و حمایت از این دو فرد صبور جامعه به همراه مسئولین شهرستان جهت اهدای تندیس ستاره شهر، در منزل آنها حضور یافتند.

در حال حاضر خانه ای که علی و مادرش در آن زندگی می کنند اجاره ای است و برای خانه دار شدن این مادر و فرزند، فرد نیکوکاری به نام آقای بساوند قول احداث خانه و اهدای آن را در این برنامه داد.

درمان مادر این خانواده نیز طی سه دوره درمان، فیزیوتراپی و کاردرمانی به هزینه ای بالغ بر ۳۰ میلیون تومان نیاز دارد که امام جمعه رفسنجان هزینه ها را متقبل شده و رییس بیمارستان علی ابن بیطالب(علیه السلام) رفسنجان هم در این برنامه قول مساعدت و برنامه ریزی و انجام مشاوره های پزشکی را جهت اعزام به تهران و ادامه مداوای مادر علی را متقبل شد.

علی عشق فوتسال است

“مجید فصیحی هرندی” فرماندار رفسنجان هم در این برنامه با اشاره به اینکه نباید فرصت های لذت بردن از زندگی از علی گرفته شود به همین منظور علی را به باشگاه فوتبال صنعت مس رفسنجان معرفی کرد تا ضمن درس خواندن، تفریحی در زندگی اش با بازی در تیم فوتسال گشوده شود.

امام جمعه رفسنجان نیز در این آئین خدمت به پدر و مادر را مایه عاقبت به خیری می داند  و به علی توصیه می کند همین راه را ادامه دهد و ارتباط با خدا و اقامه نماز اول وقت را فراموش نکند.

“زهرا رسایی” مدیر جهاد دانشگاهی رفسنجان هم در این برنامه گفت: علی ۱۶ به دلیل مهارت های همدلی، همراهی، مهربانی و مسئولیت شناسی عنوان ستاره شهر را به خود لقب داد.

وی افزود: گرچه پدر این خانواده در دام اعتیاد گرفتار شد امّا علی، انسان ارزشمندی برای شهر و خانواده اش است و نوجوانان باید از علی الگو بگیرند و در زندگی همراه با تحصیل و تفریح، آن را پیاده کنند.

همچنین مدیر جهاد دانشگاهی رفسنجان پیگیر است تا پدر این خانواده را پیدا کرده و با او به مشورت بنشیند و راهکارهای ترک اعتیاد را به این پدر نشان دهند تا در آینده حداقل از مصرف مواد رنج نبرد و مایه آبروی خانواده اش باشد نه مایه ننگ و گریز خانواده از وی.

انتهای پیام




علیِ ۱۶ ساله، عصای دست مادر

منبع:ایـسنا
? علیِ ۱۶ ساله، عصای دست مادر