شعر و نقاشی مرا از روزمرگی می‌رهاند | اخبار فرهنگی کرمان

نذیر کرمان:محمد لطیف‌کار:عصر شنبه هفدهم آذرماه مراسم افتتاحیۀ نمایشگاهی در گالری ارغوان برپا بود که در آن چهار هنرمند نقاش آثار خود را در معرض دید و تماشای علاقه‌مندان گذاشته‌اند. یکی از سالن‌های گالری به آثار دکتر مژگان پیرایش معمار،شاعر و نقاش اختصاص دارد که تا پنج‌شنبه هم دایر است. تماشای آثار شاعرانه و دلچسب […]

نذیر کرمان:محمد لطیف‌کار:عصر شنبه هفدهم آذرماه مراسم افتتاحیۀ نمایشگاهی در گالری ارغوان برپا بود که در آن چهار هنرمند نقاش آثار خود را در معرض دید و تماشای علاقه‌مندان گذاشته‌اند. یکی از سالن‌های گالری به آثار دکتر مژگان پیرایش معمار،شاعر و نقاش اختصاص دارد که تا پنج‌شنبه هم دایر است. تماشای آثار شاعرانه و دلچسب ایشان با عنوان «رودخانه‌ای در من جاری‌ست»،حس خوبی به من داد،و خاطرۀ این تماشا،در ذهنم خواهد ماند.

در ابتدای ورود به نمایشگاه،او با این شعر زیبا،نشانی آثارش را این‌طور به ما می‌دهد:« … من اما / ماهی سیاه کوچولوی درون تنگم / که در خلاف جهت / از تنگ بیرون پریدن را / روزی می‌توانم / هنوز رودخانه‌ای در من جاری‌ست».

و در ادامه می‌خوانیم:«هنوز فصل‌های کودکی‌ را در باغ و باغچه‌های نقاشی‌هایم قدم می‌زنم. کوشیده‌ام این بار هم تصاویر را در ابعادی کوچک‌تر از معمول عرضه نمایم،بر این باورم که کوچک بودن صمیمیت بیشتری دارد،زیرا فکر می‌کنم نقاشی‌هایم بیش از آن‌که بیانیه‌ای هنری باشند،مخاطب محورند … در این مجموعه پس از برطرف شدن عطش درونی‌ام از طریق ورود به دنیای هنر،ارتباط با مخاطب را که ضلع سوم مثلث هنری محسوب می‌شود،هدف خود قرار داده‌ام…».

پیرایش،دانش‌آموختۀ معماری در مقطع دکترا و عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد است. او پیش‌تر در زمینۀ تصویرگری کتاب و برگزاری نمایشگاه نقاشی نیز کوشش‌های شایانی انجام داده است. در کارنامۀ او می‌خوانیم:در سال ۱۳۹٢ تصویرگری کتاب «ممکن است را فراموش نکن» ـ اشعار بامداد رفعتی- را انجام دادم. سال ۱۳۹۷ اولین نمایشگاه نقاشی خود را که مجموعه‌ای بالغ بر ۴۰ اثر بود،برگزار نمودم؛ و در سال ۱۴۰۱ مجموعه‌ای از اشعارم را در کنار آثار نمایشگاه ۱۳۹۷،در کتابی با عنوان «دیوارهای جانبی» توسط نشر «متن‌برتر» منتشر کردم.

برای آگاهی بیشتر از این نمایشگاه و نظرات این هنرمند،با او گفت‌وگویی انجام داده‌ام که در ادامه می‌خوانید.

 

خانم پیرایش شما پیش‌تر ریاضی و معماری خوانده‌اید،اما به نظر می‌آید اکنون مهمترین دغدغۀ شما شعر و نقاشی است؟ از چه زمانی و تحت تاثیر چه عاملی به این سمت سوق پیدا کردید؟

من از بچگی به نقاشی علاقۀ خاصی داشتم،و در دبیرستان هم کشش خاصی به ادبیات (انشاء،شعر و رمان) پیدا کردم،ولی از آنجایی که مدرسۀ ما (فرزانگان) رشتۀ گرافیک و رشته‌های علوم انسانی را نداشت و فقط می‌توانستم بین ریاضی و تجربی انتخاب کنم،ریاضی خواندم و برای دانشگاه هم از آنجایی که می‌دانستم رشتۀ معماری جنبۀ هنری بیشتری نسبت به سایر رشته‌های مهندسی و فنی دارد،و با اینکه رشتۀ عمران دانشگاه باهنر هم همان سال قبول شدم،ولی معماری را انتخاب کردم.

حتی یادم هست تا سال قبل از ما،برای رشتۀ معماری،علاوه بر کنکور ریاضی،باید امتحان مخصوص به رشتۀ معماری هم شرکت می‌کردیم،به همین دلیل سال چهارم دبیرستان،کلاس طراحی می‌رفتم،ولی حدود دو ماه از کلاس رفتنم می‌گذشت که اعلام کردند کنکور خاص رشتۀ معماری برداشته شد. من هم دیگر کلاس نرفتم و البته همیشه برای خودم نقاشی می‌کردم تا سال ١٣٨۶ که باز چند ماهی پیش استاد عربپور کلاس طراحی و آبرنگ رفتم.

در زمینۀ شعر هم باید بگویم،در زمان دانشجویی در انجمن‌ها و برخی جلسات شعرخوانی با دوستان شرکت می‌کردم،و خب از همسر سابقم هم که شاعر هستند،خیلی یاد گرفتم.

درست می‌فرمائید در مجموع دغدغۀ هنر را بیشتر از فن مهندسی دارم،هرچند تمام جنبه‌های رشتۀ معماری را هم دوست دارم. حتی در سه سال گذشته به شدت درگیر و گرفتار سازمان نظام مهندسی شدم. هنر شعر و نقاشی،برای من مثل تراپی‌‌درمانی و رهایی از روزمرگی را دارد.

نمایشگاه نقاشی

فضای آثار شما بیشتر شاعرانه است و در این شاعرانگی،عنصر طبیعت نقش بارزی دارد. این فضای پر از رنگ و لطافت از کجا نشات می‌گیرد؟

فکر می‌کنم به دنیای کودکی،و سپری کردن تابستان‌هایم در باغ‌‌خانۀ پدربزرگ مادری و طبیعت ییلاقی زیبای اطراف کرمان مرتبط باشد،که سبب شده با طبیعت انس ویژه‌ای بگیرم. قطعا خواندن رمان و زندگی در فضای داستان‌هایی که خوانده‌ام در ایجاد فضاهای ذهنیم تاثیر بسیاری داشته‌اند.

و خب کشف دنیای رنگ‌ها برایم با آبرنگ اتفاق افتاد،زمانی که سال ٨۶ آبرنگ را شروع کردم،شفافیت،سبکی و عمق رنگ‌ها چنان دنیای جدیدی از نقاشی را بر رویم گشود که تا امروز رهایم نکرده است. و تاکنون هربار با مصالح دیگری مثل رنگ روغن و گچ و پاستل شروع کرده‌ام،به بیش از یک نقاشی نیانجامیده،و باز به آبرنگ برگشته‌ام.

 

از تاثیر آموخته‌های معماری و تجربیات شعری‌ بر نقاشی‌هایتان اشاره‌ای نکردی.؟ در مورد نقش این دو بر کارهایتان هم می‌گویید؟

فکر می‌کنم فضا و دنیای معماری و شعر،به شدت بر نوع نگاهم،بر انتخاب کشف و شهود در مسیرهای جدید و پرچالش،و تلاش برای ایجاد یک جهان مشترک ذهنی میان معماری و شعر و نقاشی مؤثر بوده است. حتی در نحوۀ ارائه و بر نوع خط کشیدنم نیز؛ که گاهی چون خطوط یک طراح آزادند و گاه چون یک معمار چارچوب دارند که در نهایت به کشف جهان متفاوتی در نقاشی انجامیده است.

رشتۀ معماری رشته‌ای میان دانشی است که برای موفقیت در آن،علاوه بر فن،هنر و فلسفه،حتی به روانشناسی هم نیاز دارد. در دوران دانشجویی خوشبختانه اساتید بسیار برجستۀ کشوری داشتیم،و با توجه به اینکه رشتۀ معماری را دوست داشتم و برایم موفقیت در رشتۀ معماری هم بسیار مهم بود،سعی می‌کردم در تمام زمینه‌های مختلف معماری هرچه بیشتر بیاموزم. بگذارید اعتراف کنم فضای آن زمان دانشکده معماری از جنبه‌های مختلف جهت رشد خلاقیت‌های هنری بسیار مناسب‌تر بود،همین‌قدر بگویم که امروز برای ترسیم پرسپکتیو در فضای آزاد دانشگاه مسئله وجود دارد و متأسفانه به میزان زیادی جلوی تجربیات سالم که برای رشد هنری و خلاقیت لازم است،به دلیل عدم آگاهی برخی مسئولان،گرفته می‌شود. خب برگردم به سوال شما،می‌خواستم بگویم برای من آن اتفاق مثبت تحصیل در شرایط ویژۀ رشتۀ معماری افتاد،و قطعا ذهن خود من هم دنبال جذب جنبه‌های هنری در رشتۀ معماری بیشتر بود.

 

شما در دو مقطع برای یادگیری طراحی و نقاشی نزد استاد اقدام کرده‌اید؛ اما در هر دو مورد کوتاه‌مدت بوده است. بگویید اصولا در نقاشی دنبال چه هستید؟ و به نظر شما اتکای هنرمند به تجربیات فردی کفایت می‌کند؟

راستش وقتی از تجربیاتم در رشتۀ معماری می‌خواستم بگویم چنان غرق در خاطرات خوب دانشجویی شدم که فکر می‌کنم باعث شد کمی از سوال اصلی دور شوم،رشتۀ معماری برای من جانشین نقاشی شده بود،و نیاز درونی من باعث می‌شد در رشتۀ معماری هم دنبال علایقم بگردم،که می‌شد طراحی و ترسیم و فن بیان تصویری.

آموزش در هنر بستگی به شخص دارد،بگذارید از شعر و شاعرانگی مثال بزنم،کسی که استعداد،ذوق و روحیۀ هنری نداشته باشد،در هیچ کلاس شعر و ادبیاتی شاعر نمی‌شود،ولی بسیار شاعرانی که هیچ کلاس شعری نرفته‌اند. در زمینۀ نقاشی هم،آموزش تکنیک قطعا می‌تواند به کسانی که در آن توانایی خاصی دارند کمک کند،اما بیش از آن تمرین و در معرض هنر قرار گرفتن به هر طریق و در هر شکل آن می‌تواند موثرتر باشد.

ای کاش من هم توانسته بودم از محضر اساتید بیشتر استفاده کنم،ولی به دلیل شرایط،هر بار از این مهم دور ماندم و یکی از دلایل اصلی کُند بودنم و کم کاریم همین بود که مجبور بودم خودم با سعی و خطا یاد بگیرم.

اتفاقا در زمان آموزش درس طراحی همیشه این جمله را تکرار می‌کنم که ما انسان‌های نخستین نیستیم و به قول معروف قرار نیست از اختراع چرخ که قبلا انجام شده،شروع کنیم و باید ببینیم پیش از ما چه کرده‌اند؟ و با توجه به پیش‌زمینۀ ذهنی که برایمان ایجاد می‌شود،برای برداشتن گام‌های بعدی در هر زمینه‌ای تلاش کنیم. حالا این دیدن آنچه پیش از ما اتفاق افتاده،اگر در محضر استاد باشد قطعا سهل‌تر اتفاق می‌افتد.

مژگان پیرایش

در مورد سبک مورد علاقه‌تان هم توضیح بدهید چه چیزی در آفرینش اثر هنری،شما را تحت تاثیر قرار می‌دهد؟ از سوی دیگر،زن بودن شما چقدر در آثار اخیرتان که شاعرانگی و لطافت خاصی دارند موثر بوده است؟

در مجموع آبرنگ به‌ دلیل لطافت و ظرافت ذاتی‌اش،برای خلق نقاشی‌هایی با احساسات عمیق ابزار مناسبی است. سبک اکسپرسیونیسم که سبکی هیجانی،جسورانه و سرشار از احساسات است،همیشه برایم جذاب بوده است،اما فکر می‌کنم سبک انتزاعی را باز هم بیشتر دوست دارم؛ چراکه رها از قیدوبند واقعیت است و رنگ و فرم و خطوط به شکلی آزادانه برای بیان مفاهیم عمیق احساسی استفاده می‌شوند. و همان‌طور که اشاره کردید انگار از طبیعت‌گرایی هم گریزی ندارم،و در مجموع حرکت در فضایی بین طبیعت و انتزاع از طبیعت به شکلی هیجانی (اکسپرسیونیست) را دوست دارم.

هر چیزی که نسبتی با هنر داشته باشد و فضایی خلاقانه و هنری بسازد،از شعر و ادبیات،تا سینما،و تا خود نقاشی،در زمینۀ آفرینش و خلق آثار برایم مؤثر بوده است و به نظرم همۀ هنرها به هم مرتبط‌اند.

من به موضوع جنسیتی نگاه نمی‌کنم،همان‌طور که لطافت در آثار بسیاری از هنرمندان زن دیده می‌شود،در آثار بسیاری از هنرمندان مرد دنیا هم قابل لمس است. به نظر من،بیش از جنسیت،فضای ذهنی و دل‌مشغولی‌های هنرمند در شاعرانگیِ زمان خلق اثر تأثیرگذار است.

راستش دل‌مشغولی من همیشه عشق بوده،و برای پاسخ به این نیاز،خودم را در معرض پرسش و درک از عشق،به وادی هنر سپردم. تا راهی برای ارائۀ عشقم به جهان بیابم.

 

در نماشگاه اخیرتان چه تجربه‌های جدیدی برای عرضه به مخاطب دارید و تاثیر این آثار را بر خودتان چطور ارزیابی می‌کنید؟

همانطور که در استیتمنت اشاره کرده‌ام بیش از هر چیز،در این ارائه،ارتباط با مخاطب،برایم مد نظر قرار داشت. در زمان دست و پنجه نرم کردن با رنگ و کاغذ هم،بیشتر گذاشتم آن چیزی که در لحظۀ خودشان می‌خواهند را برای من آشکار کنند. و به نوعی سعی کردم به صورت بداهه از میان رنگ‌ها،هر چیزی که خودش را می‌نمایاند،بها بدهم و پررنگ کنم. و همان‌طور که دیده می‌شود طبیعت و طبیعت‌گرایی،تاثیر بسیار زیادی در این زمینه داشته است.


شعر و نقاشی مرا از روزمرگی می‌رهاند

منبع:خبر کرمان
?شعر و نقاشی مرا از روزمرگی می‌رهاند :اخبار استان کرمان – فرهنگ