یک رکن اصلی اسلام بهداشت و پاکیزگی است و سفیران اجرای آن پاکبانان هستند و البته که امروز ایمان و دلدادگی آنان در جوار شهید گمنام هویدا شده بود.
به گزارش خبرنگار گروه اجتماعی پایگاه خبری تحلیلی «نذیر کرمان»؛ صبح امروز همزمان با آغاز اجرای طرح جهادی پزشکی، دندانپزشکی و درمانی بسیج جامعه پزشکی استان در شهرداری کرمان همراه با تشییع پیکر شهید گمنام همراه شد. امروز طبق رسم همیشه برنامه پوشش خبر به من ابلاغ شد و راهی محل برگزاری شدم، میدانستم قرار است فعالیت گروه جهادی را مخابره کنم اما در ذهنم نمیگذشت که قرار است شهیدی بر دوش پاکبانان شهری کرمان به محل برگزاری اردوی جهادی حمل شود. هوا سرد بود و سالن محل برگزاری از بیرون سردتر اما من منتظر بودم که مراسم را آغاز کنند پاکبانان بیرون با شاخهها گل در هوای سرد قدم میزدند و چشم انتظار حضور پیکر شهید بودند، حالتی زیبا حاصل شده بود شبنم زمستانه از گلهای گلایل سفیدی که در دستان پاکبانان بود میچکید و لبخندشان همچون دستان پینه بستهشان خسته از کار شبانه بود. کمکم پزشکان که اکثر جوانان بودند از راه میرسیدند و برای خدمت جهادی خود را آماده میکردند، روحیه ایثار و توانمندی و علم جوانی در چهرههایشان موج میزد و البته که جنب و جوش آنان دور حوض آبی طبقه همکف ساختمان جدید شهرداری مرکز هوا را کمی بهتر کرده بود. جهد و کوشش پزشکان، پرستاران و حتی کارگران فضای سبز شهرداری که برای پشتیبانی این مراسم آمده بودند سبب شده بود که گرم نگاه آنان شوم و دیگر سردی هوا را احساس نمیکردم و محو تماشا شده بودم. آنقدر واژه پزشک را شندیدم که احساس میکردم در بیمارستان نشستهام و چه زیبا و با متانت قشر پزشکی به دنبال هرچه بهتر شدن خدمت جهادیاش بود، یونیتهای آبی کنار هم در غرفههای ایجاد شده، قرار گرفته بودند و پرستاران و دستیاران در حال چیدن لوازم و تجهیزات پزشکی بودند. پزشکان از هر سنی و جنسیتی آمده بودند برخی بسیار جوان و برخی هم کارکشته بودند، اما فارغ از سن و تجربه همهشان دست در دست هم برای خدمت به قشر پاکبان که اسلام آنان را تحسین میکند، آمده بود. در بین جنب و جوش پزشکان جهادگر، مسئول بسیج جامعه پزشکی استان را که خودش پزشک و عضو شورای شهر است را دیدم و دنبالش دویدم و خواستم که در خصوص این طرح جهادی با من مصاحبه کند. سید محمدصادق تقوی نیز بدون هیج غروری که مشخص بود جنس خودش هم از گل جهادی سرشته شده است، با من به کافهتریای شهرداری آمد و پشت یکی از میزها نشست زیرا صدای جمعیت آنقدر زیاد بود که نمی توانست سئوالات مرا پاسخ دهد. با زدن کلید ضبط صدا شروع به سخن گفتن کرد؛ امروز چهاردهم آذرماه گروه جهادی بسیج جامعه پزشکی به مدت سه روز در ایام شهادت فاطمهزهرا (س) با ۲۵ پزشک و ۲۰ یونیت دندانپزشکی به پاکبانان شهر که همیشه به دنبال تنظبف هستند و وقتی برای خودشان ندارند، طی حرکتی جهادی خدمات پزشکی ارائه خواهد کرد. کمکم صدای دمامهزنها بلند شد و با سرعت به سمت درب ورودی شهرداری رفتم صحنه زیبایی بود دمامهزنان جلو کارگران فضای سبز زیر تابوت شهید و پاکبانان با شاخهای گل گلایل در دست وارد محل اجرای طرح گروه جهادی شدند. حال و هوای شهرداری بسیار عوض شد برخی گریه میکردند و برخی میدویدند که دستی بر تابوت برسانند و اسمشان در لیست تشییعکنندگان درج شود، کارگران یکی پس از دیگری با اندوهی که بر چهره داشتند به شهید متوسل شده بودند و با اهدای گل از او برای تامین این امنیت تشکر میکردند. دقایقی با دمامهزنی و نوحهسرایی گذشت و من که بعد از شهدای تروریستی کرمان با شهیدی روبهرو نشده بودم دوباره در آستانه شهادت بانوی دو عالم زیارت یک شهید نصیبم شد، اینان همانهایی بودند که برای سربند یا زهرا (س) صف میبستند و امروز همچون مادرشان گمنام ماندهاند. با قرائت سوره قدری شهید را بدرقه کردم اما قلبم همراه او روانه شد و چه غریبانه از من دور میشد گویی آرام جانم میرود و این احساس را تنها مادرانی که پسر دارند درک میکنند. کمکم محیط از مدعوان خالی شد و نوبت به ویزیت پزشکان رسید، اکنون که دیگر کارگران و پاکبانان با پزشکان تنها شده بودند سرتیم گروه جهادی با درایت و احترام شروع به ویزیت دندانهای بیماران کرد. دندانهای برخی کاملاً خراب شده بودند و باید ریشه را از لثه جدا میکردند برخی باید کل دندان را میکشیدند و برخی دیگر باید دندان سوراخ شده و پر میشد، کشیدنیها سرعت بیشتری داشتند اما مابقی نیازمند وقت بیشتری بودند. یکی از کارگران دندانش باید رادیوگرافی میشد و به واسطه آن پزشک ویزیت میکرد و نظر میداد، هنوز دستگاه عکسبرداری شروع به کار نکرده بود، به گوشهای هدایت شد تا لَختی استراحت کند و بعد کار عکسبرداری آغاز شود. دندان کشیدن هم آسان نبود یک پزشک به تنهایی سریعاً دندان را جدا کرد اما دیگری سه دندانپزشک را معطل خود کرده بود زیرا بن دندان آنقدر مقاوم بود که نمیشد از لثه آن را جدا کرد، در جای دیگری بانویی نشسته بود که ترس از کشیدن دندان داشت و پزشک با مزاح سعی میکرد او را آرام نگه دارد. در بین بیماران کودکی هم که نوه یکی از پاکبانان بود آمده بود، پنج سال بیشتر نداشت و از دندانپزشک هم میترسید اما پزشک به زیبایی تمام او را آرام و دلش را شاد کرد که با خنده به سمت یونیت دندانپزشکی رفت. گرچه امروز با حضور شهید گمنام روزم متبرک شده بود اما حس خوبی که از خدمت جهادی پزشکان جوان برای پاکبانان گرفته بودم حتی روحم را نیز نوازش میکرد و هنگامی که خواستم از محل خارج شوم دو شاخه گل گلایل که از تابوت شهید برداشته شده بود رزق معنویم شد. انتهای خبر/ طهماسبی