تا تو هستی و غزل هست… | اخبار فرهنگی کرمان

نذیر کرمان – گروه فرهنگ‌وهنر: استاد نوگرای غزل و ترانه‌ محمدعلی بهمنی دیشب ساعت بیست و سه جمعه نهم شهریورماه در بیمارستان چشم فرو بست و به سفر ابدی رفت. زنده‌یاد بهمنی هم در غزل و هم در ترانه از چهره‌های برجسته و مطرح دهه‌های اخیر بود که خوش درخشید و بارها مورد تقدیر قرار […]

نذیر کرمان – گروه فرهنگ‌وهنر: استاد نوگرای غزل و ترانه‌ محمدعلی بهمنی دیشب ساعت بیست و سه جمعه نهم شهریورماه در بیمارستان چشم فرو بست و به سفر ابدی رفت.

زنده‌یاد بهمنی هم در غزل و هم در ترانه از چهره‌های برجسته و مطرح دهه‌های اخیر بود که خوش درخشید و بارها مورد تقدیر قرار گرفت. ازجملۀ این تقدیرها یکی هم اهدای جایزۀ بانو فاخره صبا به ایشان در دانشگاه باهنر کرمان بود.

او در دهم اردیبهشت سال نودوهشت به کرمان آمد و در مراسم چهاردهمین دورۀ جایزۀ مهندس افضلی‌پور حضور داشت،در تالار وحدت دانشگاه سخنرانی کرد و مورد تجلیل قرار گرفت. گزارش مفصل این رویداد را همان زمان در هفته‌نامۀ استقامت منتشر کردیم.

به منظور گرامیداشت یاد او،متن یادداشت دکتر حامد حسینخانی که همزمان با تقدیر او در کرمان در استقامت منتشر کردیم را در این‌جا بازنشر می‌کنیم. روحش شاد و یادش گرامی باد.

 

استاد محمدعلی بهمنی در سال ۱۳۲۱ خورشیدی چشم به جهان گشود. او در اصل اهل تهران است؛ امّا بیشتر دوران زندگی خود را در شهر بندرعباس و با ساحل و دریا گذرانده است و در آنجا در کنار آفرینش‌های ادبی و انتشار آثار،به کار چاپ هم پرداخته است. بهمنی در سن ۹ سالگی که در چاپخانه کار می‌کرد. با شاعر نامدار معاصر،زنده‌یاد فریدون مشیری آشنا شد و با راهنمایی و تشویق‌های او نخستین شعر خود را در مجلۀ «روشنفکر» منتشر کرد. از دهۀ ۵۰ تا امروز آثار متعدد او همواره در فضای شعر امروز ایران حضور داشته‌اند. هر چندگاه نیمایی و منثور هم می‌سراید و آثاری از این دست،از او منتشر شده است،امّا همگان او را با غزل می‌شناسند. استاد بهمنی در قلمرو ترانه‌سرایی نیز حضور موثری داشته است. مجموعه شعرهای او عبارتند از باغ لال (۱۳۵۰). در بی وزنی (۱۳۵۱)،عامیانه‌ها (۱۳۵۵)،گیسو،کلاه،کفتر (۱۳۵۶)،گاهی دلم برای خودم تنگ می‌شود (۱۳۶۹)،دهاتی (۱۳۷۷)،غزل (۱۳۷۷)،شاعر شنیدنی است (۱۳۷۷)،عشق است (۱۳۷۸)،نیستان (۱۳۷۹)،کاسۀ آب دیوژن،امانم بده (۱۳۸۰)،این خانه واژه‌های نسوزی دارد (۱۳۸۳)،من زنده‌ام هنوز و غزل فکر می‌کنم (۱۳۸۸) و گزیدۀ غزل‌های شاعر.

استاد بهمنی در عرصۀ غزل امروز،جایگاهی بلند و شایستۀ تحسین دارد. شعر او به راستی ادامۀ همان جریان نوگرا در غزل است. می‌توان از غزل زنده‌یاد منوچهر سیستانی،زنده یاد حسین منزوی و استاد محمدعلی بهمن به عنوان مثلث غزلِ نوین یاد کرد.

در این توفیق مهم شاعر،چند ویژگیِ برجستۀ شعر او بسیار نقش داشته‌اند که به اختصار درباره آنها بحث می‌کنیم.

بهمنی

نخستین ویژگی شعر بهمنی،سادگی و صمیمیّت آن است. سادگی و روانی  در زبان شعر او آشکار  است و صمیمیّت شعرش در عاطفه‌مندیِ ژرف،ریشه دارد. زبانِ غزل او گاه بسیار نزدیک به گفتگوهای مردم و محاوره‌های  روزمره است. چنین ساده سخن گفتن در شعر،بسیار دشوار است و یادآور «سهلِ ممتنع» زبانِ شعر سعدی بزرگ است. عنصر عاطفه در شعر بهمنی بسیار نیرومند است و همین وجه عاطفیِ شعر او بر سادگی و روانی زبان،تاثیر مستقیم گذاشته است،کاربرد واژه‌های نو و آشنا،پرهیز از پیچیدگی‌های معنایی،ساختار طبیعی از نحوِ زبان،از ویژگی‌های زبانیِ شعر اوست:

با همۀ بی سرو سامانی‌ام

باز به دنبال پریشانی‌ام

 

طاقت فرسودگی‌ام هیچ نیست

در پی ویران‌شدنی آنی‌ام

 

آمده‌ام بلکه نگاهم کنی

عاشق آن لحظۀ توفانی‌ام

 

بی‌تردید دلیل توفیق شاعر،در عرصۀ ترانه‌سرایی نیز،همین سادگی در زبان غزل اوست. گاهی غزل‌های بهمنی از منظر ز بان آنقدر روان و صمیمی هستند که وضعیتی ترانه‌وار پیدا می‌کند:

دیرسالی است که در من جاری‌ست

عاشقی،نقلیِ استمراری ست

 

عشق را- این غزل حافظ را

می‌توان گفت مگر تکراری‌ست

 

نکتۀ دیگر دربارۀ غزل بهمنی،در گسترش میدان‌های تازۀ غزل،تنوع وزن و قافیه‌ است. او از وزن و قافیه بهره‌های نوآورانه می‌‌برد. از جهت فضاهای موسیقایی غزل بهمنی،برجستگی و نمودِ زیباشناسانه دارد.

من زنده بودم اما،انگار مرده بودم

از بسکه روزها را،با شب شمرده بودم

یک عمر دور و تنها،تنها به جرم اینکه

او سرسپرده می‌خواست،من دل سپرده بودم

ویژگی دیگر اینکه کنش نوآورانۀ بهمنی بر اساس نیماباوری است. روح شعر نیمایی در غزل او حلول کرده تا آنجا که او غزل سرودن بعد از نیما را نوعی لجبازی می‌داند. افزون بر این در آثار بهمنی گاه غزل گونه‌هایی می بینیم که از جهت فرمی و موسیقایی به سمت شعر نیمایی حرکت می‌کنند. این گونه تجربه‌ها نیز حکایت از تلاش برای گسترش و نوآوری در غزل و به نوعی ادامۀ مسیر نیما است. در این غزل گونه‌ها،وزن به تمامی،منطبق بر قواعد آشنای عروضی نیست و فرم شعر با کوتاه و بلند شدن عبارت‌های مصراع‌گونه،وضعیّتی متفاوت می‌یابد:

 

تکیه بر جنگل پشت سر

روبروی دریا هستم

 

آنچنان که نمی‌دانم

در کجای دنیا هستم

نکته پایانی اینکه روحِ تغزّل و خودِ «غزل» برای شاعر بسیار اهمیّت دارد. غزل هویّتِ ادبی شاعر و بخش مهمِ جهان‌ِ عاطفی اوست. از اینرو خودِ غزل در شعر بهمنی تبدیل به یک شخصیّت می‌شود که همواره در جهانِ شعر او حضور دارد،با او دردل می‌کند،سخن می‌گوید،گلایه‌ها و بغض‌ها و شادی و غم‌هایش را با او نجوا می‌کند،با او می‌خندد و می‌گرید و خلاصه با او زندگی می‌کند و به او عشق می‌ورزد:

 

تا تو هستی و غزل هست دلم تنها نیست

محرمی چون تو هنوزم به چنین شبها نیست

 

یا:

دلتنگی‌ام را از غزل،این یار دیرینم بپرسید

از هم سپار لحظه‌های تلخ و شیرینم بپرسید

 

همچنین:

غزل‌هایی‌ست با من مثل نوزادان بی‌مادر

اگر چه هر کدام از دیگری صد بار زیباتر

 

تماشا می‌کنم جان دادنِ تن پاره‌هایم را

و می‌دانم به پایان می‌رسم با مصرع آخر

 

به هر حال تاثیر مهم بهمنی بر غزل فارسی در روزگار ما،قابل انکار نیست. جایگاه بلند او در قلمرو غزل‌سرایی مورد اجماع بیشتر شاعران و صاحب‌نظران این عرصه است. از این جهت است که استاد محمدعلی بهمنی در سال ۱۳۷۸ موفق به دریافت تندیس «خورشید مهر» به عنوان برترینِ غزلسرای ایران شد.

و امروز بسیار خرسندیم که جایزۀ ادبی- هنری صبا در آئین چهاردهمین جایزۀ ملی افضلی‌پور به این غزل‌پرداز نام‌دار تعلق گرفته است.

        

 


تا تو هستی و غزل هست…

منبع:خبر کرمان
?تا تو هستی و غزل هست… :اخبار استان کرمان – فرهنگ