تاریخ چند صدسالۀ کرمان تقریبا هیچ لکۀ سیاهی ندارد

نذیر کرمان – گروه فرهنگ‌وهنر: مهندس مهدی ایرانی‌‌کرمانی،نویسنده و پژوهشگر کرمانی در مراسم رونمایی از سه جلد کتاب «رواق زبرجد» و کتاب «کرمان در نگارخانۀ تاریخ» با بیان این‌که گردآوری کتاب رواق زبرجد را کار بزرگی در تاریخ اجتماعی سرزمین‌مان ارزیابی می‌کنم،گفت:«بر این باورم که شخصیت‌هایی که در این کتاب معرفی شده‌اند حماسه‌سازان یک‌صد سال […]

نذیر کرمان – گروه فرهنگ‌وهنر: مهندس مهدی ایرانی‌‌کرمانی،نویسنده و پژوهشگر کرمانی در مراسم رونمایی از سه جلد کتاب «رواق زبرجد» و کتاب «کرمان در نگارخانۀ تاریخ» با بیان این‌که گردآوری کتاب رواق زبرجد را کار بزرگی در تاریخ اجتماعی سرزمین‌مان ارزیابی می‌کنم،گفت:«بر این باورم که شخصیت‌هایی که در این کتاب معرفی شده‌اند حماسه‌سازان یک‌صد سال اخیر کرمان هستند و نیز بر این باورم که این کتاب مصداق‌نامه‌ای است از خصوصیات و خصیصه‌های کرمانیان».

وی عصر پنج‌شنبه سیزدهم مهرماه در جمع فعالان اقتصادی،فرهنگی،هنری و علمی کرمان در تالار فرهنگ وهنر با بیان این‌که به شهادت دیگران،کرمانی‌ها مردمانی نیکوخصال،دارای طینت‌ خوش،با پشتکار و تجسم زندۀ بهترین‌های فرهنگ ایران هستند،تاکید کرد:«تقریبا هیچ لکۀ سیاهی در تاریخ چند صدسالۀ کرمان وجود ندارد».

متن کامل این سخنرانی را در ادامه بخوانید.

 

«سخنم را با نقل یک جملۀ بلند از دکتر عبدالحسین زرین‌کوب تاریخ‌نگار ورجاوند ایرانی آغاز می‌کنم:«من وقتی در باب گذشتۀ ایران تأمل می‌‌کنم از این‌که ایرانی‌ها دنیا را به نام دین یا به نام‌ آزادی به آتش و خون نکشیده‌اند،از این‌که مردم سرزمین‌های فتح شده را قتل عام نکرده‌اند،و دشمنان خود را گروه گروه به اسارت نبرده‌اند،از این‌که در روزگار قدیم یونانی‌های مطرود را پناه داده‌اند،ارمنیان را داخل خانۀ خویش پذیرفته‌اند،یهودیان و پیغمبرانشان را از اسارت بابل نجات داده‌اند،از این‌که در قرن‌های گذشته جنگ‌های صلیبی بر ضد دنیا به راه نیانداخته‌اند و محکمۀ تفتیش عقاید درست نکرده‌اند،از اینکه جنگ گلادیاتورها و بازی‌های خونین با گاوی خشمگین را وسیله تفریح نشمرده‌اند،از این‌که سرخپوست‌ها را ریشه‌کن نکرده‌اند،از این‌که برای آزار مخالفان ماشین‌های شیطانی شکنجه اختراع نکرده‌اند،و اگر بعضی عقوبت‌های هولناک در بین مجازات‌های عهد ساسانیان بوده است همواره به چشم یک پدیدۀ اهریمنی نگریسته‌اند و از این‌که روی‌هم رفته ایرانی‌ها به اندازۀ سیار اقوام کهنسال دنیا نقطه ضعف تاریخی نشان نداده‌اند،احساس آرامش و غرور می‌کنم.»

من «ایرانی» عرض می‌کنم:«نه آن‌که ضعف نداشته باشیم،داشته‌ایم و فراوان هم داشته‌ایم،لیکن به اندازۀ ملل و اقوام بزرگ قدیمی و ریشه‌دار نداشته‌ایم. اندیشمندان ایرانی به این امر واقف بوده‌اند و طی سده‌های متوالی نقدهای عالمانه‌ای یا به قول زنده‌یاد باستانی پاریزی «خود‌مشتمالی» بر این پدیده نوشته‌اند. نمونه‌های اخیر آن کتاب‌های «از ماست که برماست» هما ناطق،« ما چگونه ما شدیم» صادق زیبا کلام،« خلقیات ما ایرانیان» محمد علی جمالزاده،و «نظریۀ انحطاط ایران» جواد طباطبایی است.

در مورد کشورهای نورستۀ اطرافمان،بدون حس نژادپرستی و عاری از تبختر و نگاه از بالا به پایین عرض می‌کنم،قصۀ چنار و بوتۀ کدوی ناصر خسرو است. در پی طعنۀ بوتۀ نورستۀ کدو که به بیست روز از چنار بلندتر شده بود،چنار گفت:

فردا که بر من و تو وزد باد مهرگان/ آن‌گه شود پدید که از ما دو مرد کیست.

 

فرهنگ ایرانی و میراث بشری

پروفسورگارنیگ آساطوریان،استاد رشتۀ ایران‌شناسی در دانشگاه ایروان و چندین دانشگاه معتبر آمریکایی و اروپایی و مسلط به چند زبان در مصاحبه‌ای گفته:« ایران یک پدیدۀ فراملی و فرا منطقه‌ای و جهانی است. فرهنگ ایرانی بخشی از میراث بشری است. کمتر کشوری پیدا می شود که چنین جایگاهی در جهان داشته باشد. حفظ فرهنگ ایرانی حفظ میراث بشری است. کشورهایی مانند ایران و روم که چنین جایگاهی در تمدن بشری داشته‌اند در طول تاریخ کم نبوده‌اند. در سده‌های اخیر روسیه سعی کرده است جایگاه خود را از نظر فرهنگی به همین درجه در جهان ارتقاء دهد. روسیه این جنبه را در ۳۰۰ سال گذشته،- به خود گرفته است ولی ایران سه هزار سال است که چنین جایگاهی دارد.»

خاطر نشان می‌کنم که مراد پروفسور آساطوریان از «روم» کل اروپاست که وارث فرهنگ و تمدن یونان و روم باستان است.

آنچه عرض شد دربارۀ ایران و ایرانیان بود. ما کرمانی‌ها چگونه مردمی هستیم،ویژگی‌ها و خصیصه‌های ما چیست و کدامند؟

اجازه دهید گزیده‌ای از ارزیابی‌ها و اظهارنظرهای دیگران را تقدیم کنم.

نخست:‌استاد حبیب یغمایی روزنامه‌نگار و ایران‌شناس برجسته،زادۀ خور و بیابانک مدتی در کرمان به شغل شریف آموزگاری و انسان‌سازی مشغول بود و درهمین جا ازدواج کرد و سال‌ها بعد سرود:

«مرا با شهر کرمان آشنایی  است/ که این پیوستگی امری خدایی است

در این شهر از شکوه شهریاران/ هزاران طرفه بینی یادگاران

زآثار هنرمندان هنرهاست/ به هر سو بنگری صاحب‌نظرهاست

فقیهان،عالمان،پاکیزه دینان/ ادیبان،عارفان،باریک‌بینان

همه صافی‌درون نیکو خصال‌اند/ همه خوش‌طینت و صاحب‌کمال‌اند

نهاد مردمانش پاک باشد/ تو گویی این اثر زین خاک باشد

ببین خوی و نهاد و مهر ایشان/ بخوان درس ادب از چهر ایشان

دوم:به جز ادوارد براون معروف که در بارۀ کودکان کار در قالیباف‌خانه‌های کرمان مطالبی نوشته است،نویسنده و پژوهشگری انگلیسی به نام آنتونی وین،دانش‌آموخته اکسفورد که مدتها در جای جای ایران از جمله کرمان زیسته،در یکی از کتاب‌هایش که به همت دکتر یدالله آقا عباسی و خانم زهرا آقاعباسی به فارسی ترجمه شده می‌نویسد:«کرمان دلپذیرترین شهر ایران است. این شهر بر جنوبی‌ترین لبۀ فلات ایران واقع شده،۶۰۰۰ پا از سطح دریا بلندی دارد و از سه طرف در احاطۀ کوهستان‌هاست. مردم این شهر از ملایم‌ترین و بی‌تکلف‌ترین مردم ایران هستند.» نویسنده پس از توصیف کوتاهی از رفتار و کردار اقلیت شیخی می‌افزاید؛ آرامگاه شاه نعمت‌ا…ولی در ماهان،حدود ۳۰ مایلی شهر کرمان و پای کوهستان و بهشت آرامش است.

نعمت‌اللهی‌ها مردمانی تحصیل‌کرده،روشن‌بین،‌ آزاداندیش و بیزار از هر نوع تعصبی هستند. نویسنده باور دارد که کرمانی‌ها تجسم زندۀ بهترین‌های فرهنگ ایرانی هستند.

 

مردم آزادمنش و فرشته‌خوی کرمان

سوم:استاد سعید نفیسی کرمانی تبار است و همۀ عمرش را در تهران و اروپا و جاهای دیگر زندگی کرده. در دهۀ بیست در سفری تابستانه به دیدار خویشان کرمانی‌اش آمد و با اهالی کرمان نشست و برخاست داشت. بعدها در پاسخ به این‌که کدام یک از شهرهای جهان را زیباتر یافته‌اید و چه چیز آن شهر،شما را فریفته فرمود:« دیگران همه در پی زیبایی‌های مادی می‌روند،اما من خواستار زیبایی معنوی‌ام و با آن‌که در شرق و غرب،شمال و جنوب گردیده‌ام و بسیار هم گردیده‌ام و صدها شهر بزرگ و کوچک را دیده‌ام،شهر کرمان را زیباتر و فریبنده‌تر یافته‌ام. آنچه در شهر مرا فریفت،آسمان بسیار روشن و هوای بسیار سازگار و بالاتر از همه مردم راست‌گرای بلندنظر،آزادمنش و فرشته خوی آنجا بود. یگانه شهر ایران است که از آنجا فتنه و آشوبی برای جهانیان و ایرانیان برنخاست.»

چهارم:یک کرمانی که کفران نعمت کرد و کرمان را محیطی تنگ پنداشت خواجوی کرمانی بود که خشمگینانه فرمود:

خرم آن روز که از خطۀ کرمان بروم/ دل و جان داده ز دست از پی جانان بروم

چیدمان خوادث و رخدادها او را به غربت بغداد پرتاب کرد و از سردلتنگی و سوگمندانه فرمود:

خوشا باد عنبر نسیم سحر/ که بر خاک کرمانش باشد گذر

خوشا حال آن مرغ دستان‌سرای/ که دارد بر آن شاخ و آن بوم جای

سرانجام هم غریبانه در تنگ الله‌اکبر شیراز درگذشت و به خاک سپرده شد.

پنجم و آخرین:استاد باستانی‌پاریزی که در انصاف،بی‌طرفی و فضیلت‌های اخلاقی‌اش تردیدی وجود ندارد می‌فرماید:«مردم کرمان به صبر و حوصله،بردباری و قناعت،پشتکار و پرکاری و کم‌توقعی و کم‌آزاری و صحت و امانت معروف‌اند…. کمتر دیده شده که جایی تعدی کنند یا پا را از حد خود فرا نهند.»

خب؛ حال که جایگاه بلند فرهنگ و تاریخ و مدنیت ایران را به روایت دیگران نقل کردم،حال که خصیصه‌های کرمانی را برشمردم،باید عرض کنم که این کار چند دلیل دارد:

نخست آن‌که با گهوارۀ ملی و بومی شخصیت‌هایی که در کتاب رواق زبرجد معرفی شده‌اند اعم از کنشگران اقتصادی،اصحاب فرهنگ وهنر و اساتید دانشگاهی بیشتر آشنا بشویم و ببینیم پس‌زمینۀ تاریخی این حماسه‌سازان یکصد سال اخیر کرمان چه بوده و در چگونه فضای فرهنگی / اجتماعی پرورش یافته‌اند و بالیده‌اند و به جز تاریخ و جغرافیا وارث و خالق چه دست‌آوردهایی بوده‌اند.

دوم آن‌که شرایط کنونی سرزمین کهن و سر فراز ما شایستۀ جایگاه و شان تاریخی و فرهنگی خودش نیست. زمنجنیق فلک سنگ فتنه می‌بارد و نارسیده بر زمین می‌پرسد ایران کجا باشد ( با پوزش از انوری و عرفی شیرازی).

ایران کهن بیدی نیست که از بوق و کرناهای بین‌المللی بلرزد و هویتش را فراموش کند و مرعوب و مقهور بدسگالان شود. نه مرثیه سرایی می‌کنیم و نه زانوی غم به بغل می‌گیریم. بلکه با شور و نشاط و امید،مصمم و با اراده،شادمانه به سوی آینده‌ای تابناک پیش می‌رویم.

رسیده مژده که ایام غم نخواهد ماند/ چنان نماند و چنین نیز نخواهد ماند.

سوم آن‌که به شهادت دیگران،ما کرمانی‌ها هم نیکوخصالیم،هم طینت‌ خوش داریم،هم پشتکار داریم،هم تجسم زندۀ بهترین‌های فرهنگ ایرانیم و چه و چه ها.

 

مهرورزی و خاک چسب‌ناک کرمانیان

مردم کدام شهر می‌گویند ما بهترین نیستیم؟ من کرمانی عرض می‌کنم به جز قتل مشتاق و سرگردسخایی و شاید یکی دو مورد و نه بیشتر،تقریبا هیچ لکۀ سیاهی در تاریخ چند صدسالۀ کرمان وجود ندارد.

– در میهمان‌نواری ره افراط رفته‌ایم و تاوان آن را با چشمانمان و جانمان پرداخته‌ایم،پناه داده به خان زند را که فراموش نکرده‌ایم و دیگران و دیگران.

– نمونۀ رواداری و آزادمنشی ‌ما رفتار با همشهریان زرتشتی است:در هیچ جای ایران رفتاری که ما کرمانی‌ها با زرتشتیان داشته‌ایم،‌ نداشته‌اند.

– مهرورزی،از ۶۰ الی ۷۰ خاندان قدیمی کرمانی که مورد مطالعه میدانی من قرار گرفتند اگر ده خاندان تبار چند صدساله کرمانی داشته باشند؛ بقیه همه غیرکرمانی‌هایی هستند که آمده‌اند و مانده‌اند. مهرورزی کرمانیان و خاک کرمان چسبناک و دامن‌گیر است. انگار زنده‌یاد فریدون مشیری دربارۀ ما فرموده:مهرمی‌ورزیم پس هستیم.

– درباره پشتکار و همت کرمانی‌ها نخست باید بگویم ما نه دائم‌الخمار هستیم و نه دائم‌النشئه،چند استان دیگر در این مورد گوی سبقت را از ما ربوده‌اند.

حفر چند ده هزار کیلومتر کاریز در طول سه هزار سال گذشته و احداث ۲۵ درصد کل باغات کشور،آن هم فقط با ۱۱۰ یا ۱۲۰ میلی‌متر بارندگی،بافت قالی و شال کرمانی که عالم گیر شده و سر از سازمان ملل و کاخ‌‌ها و موزه‌های دنیا درآورده،کار مردمانی صبور و سخت کوش است. امیدوارم در آینده‌ای نه چندان دور،شاهد باشیم که سراسر استان از گلخانه‌ها و پانل‌های خورشیدی پوشیده شده تا دغدغۀ آب و انرژی نداشته باشیم. آیندۀ کشاورزی و صنعتی کرمان را در این دو می‌بینیم.

– حافظ فرمود:«عیب می جمله بگفتی هنرش نیز بگو» بنده عرض می‌کنم « هنر اهل کرم جمله بگفتی،عیبش چیست»؟ متاسفانه ما کرمانی‌ها عیب هم داریم. ما مردمی ظلم‌پذیر و تحول‌گریز و نامطالبه‌گر هستیم. محمدعلی میرزای ولیعهد گفت ترجیح می‌دهد حاکم کرمان باشد تا تبریز و آذربایجان،چون اگر پوست کرمانی‌ها را بکنم صدایشان در نمی‌آید. والی ستمگر،خان حاکم یا مدیرکل یا مدیر فرق نمی‌کند.

– آقای جلال‌پور و جناب دکتر ملک قاسمی هر دو به فروتنی و افتادگی کرمانی‌ها در مقدمه و پیشگفتار کتاب رواق زبرجد اشاره کرده‌اند،ولی من به این باور رسیده‌ام که کار مشترک آن‌ها تهیۀ مصادیق خصیصه‌ها و ویژگی‌های کرمانی هاست.

به عبارت دیگر،من این کتاب مستطاب را کار بزرگی در تاریخ اجتماعی سرزمینمان ارزیابی می‌کنم و بر این باورم که شخصیت‌هایی که در این کتاب معرفی شده‌اند حماسه‌سازان یک‌صد سال اخیر کرمان هستند و نیز بر این باورم که کتاب مصداق‌نامه‌ای است از خصوصیات و خصیصه‌های کرمانیان.

با وام گرفتن از حکیم طوس برای دوست گرانقدرم محسن جلا‌ل‌پور و جناب دکتر ملک قاسمی آرزو دارم:نه گشت زمان این دو را بفرساید/ نه رنجی که در راه معرفی حماسه‌سازان معاصر کرمان برده‌اند و می‌برند گزندی به آن‌ها برساند. عمرشان دراز و تلاششان مشکور باد. امیدوارم در جلدهای جدید توجه بیشتری به بانوان و شخصیت‌های شهرستانی بشود.

 

گنجی از منابع تصویری تاریخ کرمان

چند کلمه‌ای هم دربارۀ کتاب گرانسنگ و گران‌قیمت کرمان در نگارخانه تاریخ عرض کنم.

چندین و چند سال است که افتخار آشنایی با پژوهشگر خستگی‌ناپذیر و در عین حال محجوب و کم ادعا،جناب  مجید نیک‌پور را دارم. زمانی که شنیدم آقای جلال‌پور قدر این تلاشگر ارجمند فرهنگی را دانسته و متفقا اقدام به خلق این اثر کرده‌اند بسیار خوشحال شدم. هرچند در دوران تهیۀ کتاب جلسه‌های گفتگو با جناب نیک‌پور داشته‌ام تا امروز کتاب را ندیده‌ام،ولی می‌دانم تهیه و انتخاب عکس‌ها آسان نبوده و رنج بسیار کشیده شده تا چنین گنجی از منابع و مراجع ماندگار تصویری تاریخ کرمان به مرحله چاپ و انتشار برسد. باز هم از فردوسی بزرگ یاری می‌جویم و به زبان او به این دو بزرگوار آفرین می‌گویم.

چنین یادگاری شد اندر جهان/ بر او آفرین از کهان و مهان.

 

 

 

 




تاریخ چند صدسالۀ کرمان تقریبا هیچ لکۀ سیاهی ندارد

منبع:خبر کرمان
?

تاریخ چند صدسالۀ کرمان تقریبا هیچ لکۀ سیاهی ندارد

:اخبار استان کرمان – فرهنگ