از چای آتشی تا تبلیغ حجاب در «طریق‌القاسم»

در «طریق‌القاسم» این روز‌ها بوی بهشت استشمام می‌شود و هرکس به طریقی خدمت‌رسانی ‌می‌کند. به گزارش گروه اجتماعی پایگاه خبری نذیر کرمان، همه چیز از ساعت ۱:۲۰ چهار سال پیش شروع شد؛ دشمن قهرمان ملت ما را گرفت و داغی بزرگ بر دلمان گذاشت، داغی که هرچقدر هم زمان بگذرد سرد نمی‌شود و هم‌چنان بر […]

در «طریق‌القاسم» این روز‌ها بوی بهشت استشمام می‌شود و هرکس به طریقی خدمت‌رسانی ‌می‌کند.

به گزارش گروه اجتماعی پایگاه خبری نذیر کرمان، همه چیز از ساعت ۱:۲۰ چهار سال پیش شروع شد؛ دشمن قهرمان ملت ما را گرفت و داغی بزرگ بر دلمان گذاشت، داغی که هرچقدر هم زمان بگذرد سرد نمی‌شود و هم‌چنان بر دل‌ها سنگینی می‌کند.

درست است که قلب‌ها هنوز هم از فراق حاج‌قاسم می‌سوزد و هر روز که می‌گذرد دل‌ها تنگ‌تر می‌شود، اما خوشحالم که دشمنان ملعون به هدفشان نرسیدند؛ آن‌ها گمان می‌کردند با شهادت سردار می‌توانند او را از مردم بگیرند و به اهداف شومشان برسند؛ اما امروز بر همگان واضح است که شهید سلیمانی برای آن‌ها به مراتب خطرناک‌تر از حاج قاسم سلیمانی‌ است و بیش‌از‌پیش محبوب مردم شده است.

کم‌تر از یک روز دیگر سالگرد روزی است که سردار دل‌ها آسمانی شد، به همین مناسبت از حدود یک هفته پیش کرمان میزبان مهمانانی از سراسر کشور و حتی دیگر کشورها است؛ من هم دلم هوایی شد و به سمت گلزار شهدا روانه شدم.

به محدوده جنگل قائم که می‌رسیدیم، محدودیت‌های ترافیکی اعمال شده و از آن‌جا که در این روز‌ها شمار خودروهای به مقصد گلزار شهدا، بسیار زیاد است، در همان نزدیکی مکانی به‌عنوان پارکینگ رایگان خودروها در نظر گرفته شده بود.

از ابتدای مسیر مقابل گنبد جبلیه، موکب‌های زیادی از مناطق و اقشار مختلف برای خدمت‌رسانی به عاشقان حاج‌قاسم برپا شده بود و آن‌چه همین اول راه به آن پی بردم این بود که همه دست‌به‌دست هم داده‌اند و گلزار شهدای کرمان را مهیای چهارمین سالگرد شهادت سردار دل‌ها کرده‌اند.


پا در مسیر گذاشتم، بوی بهشت استشمام می‌شد، در میان سیل جمعیت گروهی از دانش‌آموزان دختر را دیدم که طریق‌الشهدا را قدم می‌زدند تا به جوار مزار سردار برسند؛ دخترکی که جلودار جمعیت بود قابی زیبا در دست داشت که جمله نوشته شده برروی آن توجهم را به خود جلب کرد؛ «علم بر زمین نمی‌ماند، سردارم!»


بساط چای آتشی هم برپا بود و چای آتشی در آن هوای سرد، عجب می‌چسبد؛ انگار فکر همه‌جا را کرده بودند.

کمی آن‌طرف‌تر منقلی از زغال گذاشته شده بود و مردی در کنارش جهت خوش‌بو شدن فضا اسپند دود می‌کرد.

با بانوی جوانی که گوشه‌ای ایستاده بود و به عکس حاج‌قاسم درکنار ابومهدی المهندس زل زده بود، هم‌کلام شدم، او می‌گفت: من ساکن کرمانم اما در این شهر غریبم و آشنایی ندارم، هر زمان که دلتنگ می‌شوم، از خانه به مقصد گلزار شهدا بیرون می‌زنم؛ دروغ نگفته‌ام اگر بگویم آرامشی که این‌جا به آن دست می‌یابم در هیچ کجای‌ این شهر پیدا نخواهم کرد.


در میانه مسیر چند مرد را دیدم که در حال رنگ کردن زمین بودند، به گمانم داشتند پرچم آمریکای جنایت‌کار و شاید هم اسرائیل غاصب را طراحی می‌کردند تا در زیر پایمان له شود.

جلوتر که رفتم مداحی معروف اربعین امسال، همان که محمد الجنامی خوانده بود مرا به مسیر کربلا بود، همان مسیری که امنیت امروزش را مدیون حاج‌قاسم و دوستانش هستیم.

در ادامه از جوانی که در یکی از موکب‌ها فعالیت می‌کرد از دلیل حضورش پرسیدم و او گفت: تا ابد خود را مدیون حاج‌قاسم می‌دانم و پذیرایی از زائرینش کوچک‌ترین کاری بود که در توان داشتم؛ این‌جا آن‌قدر حال و هوای خوبی دارد که شما هم اگر تجربه‌اش کنی، هر سال تکرارش می‌کنی.


حق با او بود و من از این لیاقت محروم بودم، با فکر کردن به همین مسئله به راهم ادامه دادم تا این که یک موکب مرا به خود آورد؛ این موکب در میان موکب‌های بسیاری که درحال پذیرایی از زائرین بودند، خاص‌تر عمل کرده بود، این‌جا در زمینه حجاب به مردم خدمت‌ می‌کردند، به نظرم که کارشان بیش‌ از حد قابل تحسین بود آن‌ها در زمینه‌ای فعالیت می‌کردند که سفارش همه شهدا است.

در نزدیکی موکب امام رضا(ع) راور چنان بوی خوش عدسی پیچیده بود که جمعیت زیادی آن‌جا توقف کرده بودند، از بین آن‌ها با بانویی همراه شدم که اهل راور بود و می‌گفت: اولین سالی است که در سالگرد حاج‌قاسم توفیق پیدا کردم تا به این مکان معنوی بیایم.

او افزود: زودتر از روز ۱۳ام آمدم تا این‌جا خلوت باشد اما می‌بینم که بازهم شلوغ است و برایم جالب است که این وقت صبح و سردی هوا هم مانع حضور مردم نشده و این نشان از عشق عمیق حاج‌قاسم در دل‌ها دارد؛ ان‌شاءالله که بتوانیم ادامه دهنده راه او باشیم.


کمی که جلوتر رفتم دو دختر جوان و یا شاید هم نوجوان را دیدم که واکس می‌زدند، اولین بار بود که می‌دیدم دختر‌ها برای مردم واکس بزنند و یقین یافتم که این‌جا به عشق حاج‌قاسم هرکس هرچه در توان دارد، انجام می‌دهد.

خدمت به زائرین حاج‌قاسم افتخاری است که هرکس مهر او را در دل دارد، آرزویش را دارد تا جایی که افرادی از ترکیه هم به این‌جا آمده و موکبی برپا کرده بودند و خلاصه بگویم، همه سنگ‌تمام گذاشته بودند.


به راهم ادامه دادم این بار چشمم به ماکت ناو شهید سلیمانی خورد، ماکتی که توجه همگان را به خود جلب می‌کرد.

این ماکت، ماکت همان ناوی است که که در شهریور ماه سال ۱۴۰۱ با حضور سرلشکر پاسدار محمد باقری؛ رئیس ستاد کل نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران، به ناوگان نیروی دریایی سپاه پاسداران در بندرعباس الحاق شد و در زمره ناوهای پیشرفته کشورمان محسوب می‌شود.


به راه رفتنم سرعت بخشیدم تا زودتر به مزار حاج‌قاسم برسم؛ وقتی به بالای پله‌ها رسیدم صحنه‌ای را دیدم که دور از انتظار هم نبود؛ صف‌های طولانی از زن و مرد که در انتظار رسیدن به مزار سردار بودند تا عرض ارادتی کنند، و این انتظار، چه انتظار شیرینی است.


این‌جا برنامه‌ای در حال اجرا بود و مجری از کودکان غزه و جنایات رژیم کودک‌کش سخن می‌گفت؛ کودکانی که حاج‌قاسم تا زمانی که بود کمک‌های بسیاری به‌ آن‌ها کرد و امروز که جسمش در میان ما نیست، اندیشه‌اش به آن‌ها کمک می‌کند.

در پایان جا دارد بگویم، جدای از وظیفه مسلمانی که داریم، اگر ذره‌ای عشق حاج‌قاسم را در دل داشته و قصد ادامه دادن راهش را داریم، هرگز نباید حواسمان از مسئله فلسطین پرت شود، چون آزادی قدس همان هدف نهایی حاج‌قاسم بود که دشمن نگذاشت در زمان حیاتش به آن برسد، حال ما باید بکوشیم تا این هدف تحقق پیدا کند.

منبع: کرمان ۱۴۰۰

انتهای خبر/ کارگرزاده 




از چای آتشی تا تبلیغ حجاب در «طریق‌القاسم»

منبع:آرمـان
? از چای آتشی تا تبلیغ حجاب در «طریق‌القاسم»