صبح امروز گلزار شهدای کرمان میزبان عاشقانی بود که هر یک با نیتی به آنجا آمده بودند و سال جدید را آغاز کردند.
به گزارش سرویس اجتماعی پایگاه خبری «نذیر کرمان» هنوز یکساعت مانده است تا سال ۱۴۰۳ساعت دقیقاً در ساعت ۶:۳۶ صبح تحویل داده شود. هوای شهر کرمان ابری است، نمنم باران سطح زمین را خیس و صد البته به تاریکی هوا نیز اضافه کرده است. خیابان اصلی و مسیر رسیدن به گلزار شهدای کرمان بسته شده است اما طبق معمول مردم گامبهگام و البته با ارادت و عشق این مسیر را طی میکنند. مسیر پیادهروی همان مسیر همیشگی و همان مسیری است که دشمنان در ۱۳ دیماه سال گذشته با اقدام تروریستی عدهای از نان، کودکان و مردان این سرزمین را خاک و خون کشیدند. خودم را به جمع میرسانم، زنی درحالی که سبد گلی در دست دارد در کنار همسرش در حال قدمزدن برای رسیدن به مسیر است، از او میپرسم، کجا و برای چه میروی؟ پاسخ میدهد: چیزی به آغاز سال جدید نمانده، میروم تا در این آغاز در کنار شهدا باشم و برای داشتن سال خوب دعا کنم. همسرش بهمیان صحبتش میآید و میگوید: میرویم تا شهدا را واسطه قرار دهیم تا دعایمان که عاقبت بهخیری است، مستجاب شود. جمعیت زیادی مسیر را طی میکنند و در این میان دختران جوان بیشتر بهچشم میخورند. پشت سرم که نگاه کردم، سه دختر جوان را دیدم که گرم صحبت با یکدیگر بودند، از آنها پرسیدم، شما به چه نیتی برای آغاز سال جدید به سوی گلزار شهدا میروید؟ یکی از آنان پاسخ داد: ما برای دلداری خانوادههای حادثه تروریستی ۱۳ دی میرویم راستش من برادرم را از دست دادهام، خوب میدانم که سال اول بعد از فوت یک عزیز، چقدر لحظه تحویل سال غمانگیز است بخاطر این موضوع به دوستان گفتم باید به گلزار شهدا برویم و در کنار خانواده شهدا باشیم. از آنها جدا شدم، هنوز ۳۰ دقیقه تا آغاز سال جدید مانده است، خانادههای شهدا بر مزار شهیدشان سفره هفتسین پهن کردهاند و در حالیکه دورتا دور مزار شهیدشان نشستهاند هر یک قرآن بهدسن در حال قرائت هستند. تقریباً محوطه گلزار شهدا مملو از جمعیت است و تقریبا به سختی میتوان در این مکان گام برداشت. راستی آیا هیچیک از این زائران نترسیدند که شاید دوباره دشمن نقشه شومی کشیده باشد. از پسر جوانی این سوال را پرسیدم که نترسیدی به اینجا آمدی؟ شاید دوباره دشمنان نقشهای کشیده باشند، در پاسخ خندید و گفت: ما ملت شهادتیم. عدهای در صف منتظرند، صف را دنبال کردم ، آری مثل همیشه به مزار شهید سلیمانی ختم میشود. در صف ایستادم و با زنانی که در کنارم بودند به گفتگو نشستم، یکی از آنها میگفت: دخترم اصرار داشت که سال تحویل در گلزار شهدا باشیم، ۱۵ سال سن دارد، به حاجقاسم ارادت خاصی دارد بخاطر همین الان اینجا هستم. مادر دیگری که زیر لبش مدام در حال فرستادن صلوات بود، گفت: خداوند سال خوبی برای همه مردم ایران رقم بزند، سالی پر از رزق و روزی و برکت ،خداوند باران رحنتش را بر سرمان ببارد. درگلزار شهدای کرمان، چیزی که باعث شده بود اشک همه سرازیر شود ،نالهها و گریههای شهدای حادثه تروریستی ۱۳ دی بود. مادران، پدران، همسرا ن و در واقع بازماندگان در کنار مزار شهدایشان دو زانو نشسته بودند و گریه میکردند. حالا ریحانه همان دختری با کاپشن صورتی و گوشواره قلبی نه تنها نزدیکانش بلکه دیگران و حتی کودکان بر سر مزارش آمده بودند و برایش اشک میریختند. انتهای خبر/ پسند