وقتی فداکاری پرستاران زندگی‌بخش است

دنیای دورن بیمارستان‌ها در تمام شبانه‌روز بیدار اما بیمار است و تنها این پرستاران هستند که با فداکاری و صبرشان می‌توانند این‌جا را تحمل کنند. به گزارش خبرنگار گروه اجتماعی پایگاه خبری «نذیر کرمان»؛ دل تاریکی شب است، همه جا در پی یک روز پر از تکاپو به دمی آرامش و استراحت رسیده است اما […]



دنیای دورن بیمارستان‌ها در تمام شبانه‌روز بیدار اما بیمار است و تنها این پرستاران هستند که با فداکاری و صبرشان می‌توانند این‌جا را تحمل کنند.

به گزارش خبرنگار گروه اجتماعی پایگاه خبری «نذیر کرمان»؛ دل تاریکی شب است، همه جا در پی یک روز پر از تکاپو به دمی آرامش و استراحت رسیده است اما این‌جا نور همچنان بر صفحه زمین می‌تابد.

 
سالن‌های تو در تو، با اتاق‌هایی که هر یک عنوانی را بر بالای درب خود به یدک می‌کشد.
 
آدم‌های این‌جا اما برخلاف قانون شب در تکاپو هستند. بیمارستان و مراکز درمانی داستان‌شان فرق می‌کند.
 
صدای بوق دستگاه‌ها با ناله بیماران و یا درخواست‌های همراهان بیمار؛ شب‌های بیمارستان روایتی دیگر دارد.
 
خانم بچه‌‌ام تب دارد، می‌شود یک نگاه بیاندازید.
یکی دیگر می‌گوید: مریضم حالش بد است، نگرانم کمکم کنید.
 
آن دیگری می‌گوید: سرم قطع شده و به نظرم درست کار نمی‌کند، می‌شود به مریضم سر بزنید.
 
این‌ خواسته‌ها تنها در مدت ۲۰ دقیقه‌ای بود که در ایستگاه پرستاری شنیدم.
بعضی شب‌ها حجم کار باورنکردنی است
 
وقتی پرسیدم که کارتان سخت است؟ پرستار مسئول شیفت گفت: پذيرفته‌ایم، گاهی آن‌قدر شلوغ است که نمی‌دانیم چطور صبح می‌شود، بعضی از شب‌ها باورنکردنی است.
 
کمبود نیرو و دل‌زدگی سایر پرستاران
 
پرستار دیگری که تازه‌کار است و به گفته خودش دو سال است که استخدام شده، سر صحبت را باز و بیان کرد: واقعاً در بیمارستان‌ها نیروی پرستار کم است، بیش‌تر اوقات باید چندین بیمار را مراقبت کنیم، نمی‌توان جا زد و یا نسبت به کار بی‌تفاوت بود چون جان یک فرد در میان است.
 
وی ادامه داد: کمبود نیرو باعث دل‌زدگی و خستگی سایر پرستاران می‌شود و آن‌جا خسته‌تر می‌شویم که خبری از اضافه‌کار نیست و خیلی از اوقات این موضوع نادیده گرفته می‌شود.
 
کاغذهای دست و پا گیر
 
یکی از پرستاران که چهره‌اش نشان از این دارد که سال‌های مدیدی پرستار است در ایستگاه پرستاری بخش در حال پر کردن فرم‌ها و کاغذهایی است، به سمتش رفتم، سرش را بالا گرفت و بی‌آن‌که سئوالی بپرسم گفت: پر کردن این کاغذها نیم بیش‌تر پتانسیل‌مان را گرفته است، دست و پا گیر و مهم‌تر از آن وقت‌گیر شده‌اند، این مرحله مانع شده که بتوانیم بهتر به بیماران رسیدگی کنیم.
یک خاطره تلخ
 
وقتی از او پرسیدم تلخ‌ترین خاطره‌ات چیست؟ دست از نوشتم برداشت،  خودکارش حالا دیگر روی کاغذها خوابیده بود، با اندکی تامل پاسخ داد: کرونا بسیار سخت بود، دورانی پر از التهاب، مادرم به این بیماری مبتلا شد، وقتی که در بیمارستان بستری شد تمام امیدش این بود که من هستم و در کنارش از او مراقبت می‌کنم.
 
بیماران زیادی بستری شده بودند، در بخش‌های دیگر در حال مراقبت از بیماران کرونایی بودم، وقتی بعد از ساعاتی تصمیم گرفتم تا نزد مادرم بروم، تلخ‌ترین لحظات منتظرم بودند، مادرم را از دست دادم اما من مجبور بودم که کارم را ادامه دهم.
 
با این پرستار گرم صحبت بودم که صدایش زدند تا بیماری را آماده کند تا اورژانسی به اتاق عمل برود، از او خداحافظی کردم، راستی دنیای دورن بیمارستان‌ها در تمام شبانه‌روز بیدار اما بیمار است و این پرستاران هستند که با فداکاری و صبرشان می‌توانند این‌جا را تحمل کنند.
 
انتهای خبر/ پسند


وقتی فداکاری پرستاران زندگی‌بخش است

منبع:آرمـان
? وقتی فداکاری پرستاران زندگی‌بخش است