اهمیت به خانوادهای که عزیزی از دست داده و یا توجه به همسایگانی که نیازمندند به همراه رسم سمنوپزون، روز علفه و کمک برای خانهتکانی رسمهایی است که مردم زرند هنوز بعد از گذشت سالها اما با آمدن سال جدید به انجام آن پایبندند.
به گزارش خبرنگار اجتماعی پایگاه خبری «نذیر کرمان»، نوروز تجلی حیاتی دوباره است، فرصتی برای دوباره زیستن در کنار کسانی که دوستشان داریم و برایمان ارزشمندند. از دیرباز اسفندماه یادآور تکاپو، شادی، نگرانیهای شیرین، کارهای زیاد تمامنشدنی بوده است. هر گوشهای از این سرزمین بزرگ رسم و رسوماتی در دل خود برای این عروس فصلها دارد. به رسم همیشگی به سراغ بزرگی رفتم تا از خاطرات گذشته و آداب و رسوم شهرستان زرند برایمان بازگو کند تا ما گرد و غبار خاطرات را بزداییم و تجدید خاطره کنیم. همنفس مادربزرگی شدم که حدودا هفت دهه را پشت سرگذاشته، حاجیه کبری کارگر که من به رسم خودمانی و لحن کلام دلنشینش مثل بقیه ننو کبری خطابش کردم. خانهتکانی و دلهای همراه ننو کبری از همان ابتدای صحبت از شور و شوق وصفناشدنی ایام قبل از عید گذشتگان میگفت و تصریح میکرد: حدود یک تا دو ماه مانده به عید نوروز عمده مردم مشغول خانهتکانی، رُفت و روب، شستشو و … بودند، رسم خوبی که بود همه برای کمک به همدیگر میآمدند، بچهها به خانه مادران میرفته و چند روزی مهمان آنها بودند و به کمک هم، خانهتکانی میکردند و میرفتند. این مادربزرگ زرندی ادامه میداد: قدیمترها که مثل الان آب لولهکشی نبود، حیاط موزائیک و سرامیک نبود، باید به سر جوی و رودخانه میرفتند و وسایل و لوازم و فرشها را میشستند، ناگفته نماند که همسایههای بدون فرزند و کسانی فرزندانشان راه دور بودند به کمک میآمدند و خانه را مرتب میکردند، تمیزکاری و گردگیری به همین منوال میگذشت. کوزه و سبزه سفره عید وی ادامه داد: روزهای منتهی به آخر سال هر کس بر اساس علاقه خود سبزهای میکاشت یکی با ذوق بود و دوره کوزه خاکشیر میکاشت، دیگری گندم، حبوبات و سایر دانهها و بذرها را، چرا که اعتقاد داشتند سبزه، نشانه سرزندگی و طراوت است، حتی آنها که عزیزی از دست داده بودند بر سر مزار او هر گیاه یا سبزهای که دوست داشت به یادش میکاشتند. ننو کبری به سراغ آداب و رسوم شیرین آخر سال رفت و گفت: سالیان گذشته، مثل الان همه نوع خوراکی و غذا در تمام طول سال نبود، کل سال فقط یکی دوبار پلو میخوردیم آنهم ایام عید بود. از سمنو تا کماچ این مادربزرگ زرندی افزود: مادرها برای پخت سمنو و کماچ سهن معروف، خودشان گندم تمیزکرده و در صافی خیس میکردند و اگر باران میبارید زیر باران میگذاشتند و اگر نه خودشان آب میدادند تا جوانه بزند و سپس خشکشان میکردند و آسیاب میکردند و برای پخت سمنو و کماچ از آن استفاده میکردند و چه میشد مزه این سمنو… سینی نیکلی تنها ظرف پذیرایی وی افزود: معمولاً ظرف پذیرایی یک سینی بزرگ مسی یا نیکلی بود که انواع خوراکیهای در دسترس را درون آن میچیدند، خانمها چند روزی مشغول بو دادن تخمه و پسته بودند، مثل الان انواع شیرینی و سوهان نبود، درون همان سینی بزرگ خرما، توت خشک، برگ زردآلو خشک، کماچ سهن، تخمه و پسته میچیندند و از مهمانان پذیرایی میکردند البته صفای این سینی از انواع دیسهای پر زرق و برق امروزی که با انواع شیرینی و آجیل و میوه زینت داده میشود بهتر و غیرقابل مقایسه است. پنجشنبه آخر سال و یاد گذشتگان ننو کبری با یاد گذشتگان نم اشک را از گوشه چشمش گرفت و گفت: پنجشنبههای آخر سال هر کاری بود همه تعطیل میکردند و به زیارت اهل قبور میرفتند و میگفتند آنها آخر سالی منتظر هستند، همه میرفتند و هر آنچه که داشتند برای پذیرایی و قرائت فاتحه میبردند تا روح درگذشتگان شاد شود. وی همانطور که قدم میزد و بر روی تخت گوشه حیات نشست، گفت: یاد قدیمترها بخیر، مردم از حال هم خبر داشتند و با هم همدل بودند، هر کس هر چیزی داشت با کسانی که نداشتند قسمت میکرد تا همه سال جدید را با شادی شروع کنند. روز علفه و پخت قرمهسبزی وی افزود: یک روز قبل نوروز را روز علفه میگفتند، معمولا در آن روز یا شب برخی به زیارت اهل قبور میرفته و شب قرمهسبزی میپختند و میخوردند. این مادربزرگ زرندی ادامه داد: شب عید را قدیمیها رشتهپلو میخوردند و ماهیپلو و سبزی پلویی در کار نبود، اما همین رشتهپلویی که سالی یک یا دوبار اتفاق میافتاد را هم تنها نمیخوردند و به رسم قدردانی برای آرایشگرها زن و مرد که قدیم به آنها دلاک میگفتند، برای آن کسی که در حمام عمومی را باز و بسته میکرد نیز میبردند و برای تمام کسانی که میدانستند مشکل مالی دارند به رسم دلنوازی و همدلی همان غذا را میبردند و سفرههایمان چه برکتی داشت. پُرسه عید ننو کبری قدری فکر کرد و گفت: از سالیان قبل رسم است برای کسی که تازه درگذشته و سالگرد او نشده مجلس ختم عید (پُرسه عید) میگرفتند و همه برای تسلی خاطرشان برای همدردی به منزل آنها میرفتند. مادربزرگ مهربان همانطور که دستهایش را روی عصایش گذاشت و سرش را به آن تکیه داد و نفس عمیقی کشید، گفت: قبلا روز عید همه خوشحال بودند، چرا که نه کسی لباس خیلی گرانقیمت میخرید و به کسی فخر میفروخت و نه کسی هر چیزی داشت را با گوشیهایش به نمایش میگذاشت، همه خودشان بودند و در حد توان یک تیکه لباس نو میپوشیدند نه سرتاپا لباس نو و گرانقیمت و همه هم تقریبا غذا و خوراکیهایشان یا مثل هم بود یا اگر کسی نوبرانه داشت برای همسایه و فامیل میبرد و با هم میخوردند. دلهایی به وسعت دریا ننو کبری در آخر گفت: امکانات کمی داشتیم اما دلهای بزرگی به وسعت دریا بود که همه خانوادهی هم بودیم و در کنار هم نه پشت گوشیها و فضایمجازی قربان صدقه هم برویم و در واقعیت فرسنگها با هم فاصله داشته باشیم، قدر باهم بودن را بدانید ، همه عید نوروز سفرههای هفتسین پر زرقوبرق و لباس فاخر و گرانقیمت نیست، فلسفه عید با هم بودن و باهم خوشحالی کردن است، بیایید عید نوروز دستگیری و یادی کنیم از کسانی که شاید از آنها غافل بودیم. انتهای خبر/ زارعی