تحمیل آتش‌بس یا حمله موشکی؟

دیپلماسی و میدان ۲ مسیر موازی هستند که می‌توانند همراه هم و توسط مردان جنگ و مردان سیاست پیش روند. نذیر کرمان، کبری آسوپار طی یادداشتی در روزنامه وطن امروز نوشت: ۴ روز پس از ترور شهید سیدحسن نصرالله، ایران آتش موشک‌هایش را که در انتظار آتش‌بس در غزه و لبنان خاموش نگه داشته بود، […]


دیپلماسی و میدان ۲ مسیر موازی هستند که می‌توانند همراه هم و توسط مردان جنگ و مردان سیاست پیش روند.

نذیر کرمان، کبری آسوپار طی یادداشتی در روزنامه وطن امروز نوشت: ۴ روز پس از ترور شهید سیدحسن نصرالله، ایران آتش موشک‌هایش را که در انتظار آتش‌بس در غزه و لبنان خاموش نگه داشته بود، روشن کرد و «وعده صادق ۲» رقم خورد تا نشان دهد ایران همیشه منتظر تحقق وعده‌های غرب باقی نمی‌ماند. با این حال جریان داخلی معترض به سکوت موشکی ایران پس از ترور هنیه در تهران، راضی نشد و معتقد بود اگر پس از ترور هنیه، حمله اتفاق می‌افتاد، اکنون سید مقاومت ترور نمی‌شد؛ ادعایی که البته حتی از مسیر تحلیل هم اثبات نمی‌شود، چه رسد به استدلال.

در بیانیه ستاد کل نیروهای مسلح ایران هم که پس از تجاوز رژیم صهیونیستی به ایران صادر شد، به این آتش‌بس باز هم اشاره می‌شود و «ضمن محفوظ داشتن حق پاسخ قانونی و مشروع خود در وقت مقتضی، برقراری آتش‌بس پایدار در غزه و لبنان برای جلوگیری از کشتار مردم بی‌پناه و مظلوم» را مورد تأکید قرار می‌دهد.

این یعنی ایران آمادگی دارد در ازای برقراری آتش‌بس از پاسخ به تجاوز رژیم صهیونیستی صرف‌نظر کند و باز، این یعنی ایران آماده دادن چنین پاسخی است و البته مثل همان «وعده صادق ۲» تا همیشه هم منتظر تحقق آتش‌بس نمی‌نشیند و گزینه‌های مختلف را روی میز خود نگه داشته است.

اما چشم‌پوشی از پاسخ به اسرائیل در ازای آتش‌بس مخالفانی جدی هم دارد. جریانی در ایران شعار «جنگ جنگ تا پیروزی» را به مثابه یک ایدئولوژی پذیرفته و در این نگاه، جنگ فقط حمله نظامی است و هر نوع تلاش برای آتش‌بس یعنی عقب‌نشینی غیرتاکتیکی و مذموم. در این نگاه ما تا دم مرگ می‌جنگیم اما با دشمن پای میز مذاکره نمی‌نشینیم. در سوی دیگر، هر نوع آتش‌بسی موافقانی جدی دارد که تلاش می‌کنند با کوچک‌نمایی اقدامات طرف صهیونیست، ایران را از هر نوع پاسخ به اسرائیل بازدارند. آنها ضدجنگ بودن را مانیفست خود قرار داده‌اند و جنگ را چنان وسیع معنا کرده‌اند که هر نوع عملیات نظامی، حتی از نوع واکنش برابر متجاوز را هم شامل می‌شود.

گروه اول، مسؤولان ایران را به سازش و بی‌غیرتی متهم می‌کنند و گروه دوم از این مسؤولان چهره‌ای جنگ‌طلب و بی‌منطق ارائه می‌دهند. نیروهای مسلح ایران هم در میان اعمال فشار این ۲ گروه مانده‌اند و همین فشارهای دوسویه شرایط را برای تشخیص درست و تصمیم‌گیری مناسب سخت می‌کند.

یک نکته مهم در این دوگانه حمله نظامی یا آتش‌بس این است که ایران آتش‌بس را برای خود نمی‌خواهد و از قضا آمادگی دارد مثل ۲ دفعه قبل صدها موشک روانه سرزمین‌های اشغالی کند و نمایشی از غیرت نیروهای نظامی ایران و اقتدار کشور و ذلت اسرائیل را با اکران جهانی و زنده اجرا کند اما اولویت ایران چیزی است که ماشین تروریسم صهیونیست‌ها را در غزه و لبنان متوقف کند و با تحمیل آتش‌بس مورد رضایت محور مقاومت، اهل غزه و لبنان بتوانند به خانه‌های خود، اگر چه ویران و فروریخته بازگردند.

هم از این رو است که آمادگی ایران برای چشم‌پوشی از حمله موشکی به اسرائیل، نه یک عقب‌نشینی، بلکه یک فداکاری از سوی جمهوری اسلامی ایران در مسیر هزینه دادن برای فلسطین است. این فداکاری بویژه از سوی فرماندهان نظامی ایران پررنگ‌تر است. برای یک فرمانده نظامی که انتخاب کرده عمرش را در جنگ بگذراند، گاهی نجنگیدن هم همچون جنگیدن فداکاری است، بنابراین آتش‌بس را نباید همیشه سازشی سیاه دید، بلکه جزئیات آن و آنچه مورد توافق قرار می‌گیرد، باید مبنای قضاوت قرار گیرد. شاید برای همه ما لازم باشد آمادگی این نوع فداکاری را هم برای محور مقاومت داشته باشیم و ایثار را فقط در آمادگی برای جان دادن نبینیم، گاه شاید نیاز به گذشتن از غرور باشد. هدف ما شهادت نیست، هدف ما محو ظلم از جهان است که در این مسیر اگر هم شهید شدیم، باکی نیست اما رسیدن به این هدف می‌تواند همیشه‌ هم مسیرش نظامی نباشد.

از سویی آتش‌بس همیشه هم اتفاقی سفید نیست و گاه هزینه‌های آن می‌تواند از هزینه‌های یک جنگ تمام‌عیار بیشتر تمام شود. چنانکه امروز مردم غزه و کودکان خردسال آن تاوان سازشکاری امثال عرفات و دولت‌های عرب را می‌دهند، زیرا بی‌توجه به گزاره‌هایی که حقوق مردم فلسطین را تامین کند، توافق‌نامه‌های کذایی امضا کردند و اراده و قدرتی هم برای تغییر نداشتند و خود عرفات به‌رغم مبارزات طولانی، در نهایت با ننگ سازشکاری و فروختن آرمان فلسطین رخت از جهان بست، لذا آن جریان داخلی که سازشکاری را با ژست‌ لطیف ضدجنگ بودن معرفی می‌کند، بیراهه‌ای را می‌رود که پایان آن نه فقط فروش آرمان فلسطین که وطن‌فروشی است و پایان آن خیانت به ایران و ایرانی است.

دیپلماسی و میدان ۲ مسیر موازی هستند که می‌توانند همراه هم و توسط مردان جنگ و مردان سیاست پیش روند. ایران جنگ‌طلب نیست و اگر ببیند رسیدن به حق مردم فلسطین را می‌توان از مسیری غیر از نبرد نظامی پیش برد، استقبال خواهد کرد. هر چه هم در این ۴۵ سال ایران اسلحه به دست گرفته‌ است، نبردی تحمیلی و دفاعی بوده است. ایران قطعا شجاع است و از نبرد نظامی ابایی ندارد و شاهد آن هم دهه ۶۰ و مرز ایران و عراق و همین اواخر، دهه ۹۰ و بیابان‌های سوریه است. میان ۲ مسیر موازی، دوقطبی سیاه و سفید نسازیم و اجازه دهیم فضا برای صحبت درباره همه گزینه‌ها باز باشد.

[ad_1]

[ad_2]

تحمیل آتش‌بس یا حمله موشکی؟

منبع: مشرق
? تحمیل آتش‌بس یا حمله موشکی؟